بابام تقریبا یه آدمیه که بخاطر اینکه پسر دار نشد و من و تنها خواهرم هردو دختریم همیشه غصه خورد و مارو هم دق داد.
همیشه حس تنهایی کرد.هرچند منو آبجیم مثه شمع و پروانه دورشیم، هرچند من و خواهرم مایه ی حسرت و غبطه ی عموهام و طایفه به پدر و مادرم بشیم تا حد و حدودی(نه زیاد ولی گاها معلومه)
حالام
ماشینو نمیده
میترسه تصادف کنم و مجبور بشه بیاد پیشم تو خیابون و....
اگه پسرا هزار دفعه تصادف میکنن یا مردا عب نداره و اصن معلوم نیست بین ملت
ولی خدا نکنه یه زن یه موقع تصادف کوچیکی بکنه
راه حل خودم:
۱---یه رنو پی کی سبک که بتونم جا به جاش کنمو هل بدم بخرم حسابی تمرین کنم باهاش تک و تنها زنگ هم به کسی نمیزنم که بیا کمک.
۲---یه ماشین با دخترایی مثه خودم شریکی بخریم و همراه هم برین دقیقا تو وسط شلوغیای شهر رانندگی کنیم اگه خراب شد پیش همیم
راه شما چیه؟