الان تو خونه شوهره بودم
وایی
یه خونه داشتیم. البته اجاره ای
سر کله زدن با مادر شوهر. خواهر شوهر داشتم
یه ماشین پراید سفید
تو حیاط خونه مادر شوهرم مثلا انبه بود پر خرما. اونا منو دوست داشتن منم اونا رو.
یه زندگب ساده داشتیم. حیف شد.
دوستان من رد کردم دیگه ببخشید به بزرگ واری خودتون.
زندگی جالبی نشد که بهتر که شوهر نکردی
پراید چرا توکه رویا میبافی یه چیز بهتر بگو😂
همون بهتر که رد کردی
خدا ببخشه.
شوهرم کارش شفیتی بود.
دو روز ار ۶ تا ۵
دو روز از دو تا ۱۱ شب
دو شب هم ۸ تا ۶ صب
دو روزم بیکاری
جنوبی هستی 😅
خواهش میکنم خداببخشه
هر روز صبح چایی دم میکردی نور خورشید از پنجره میخورد داخل
رو فرش قرمز خوشرنگ بوی استانبولی تو خونه می‌پیچید چشات هم با لباسات هارمونی داشت
حیف نیست خونه بابام لم دادم کی میخواد خارشوهر و مادرشوهر تحمل کنه
تمیزکاری و هرروز غذا درست کردن و اداراطفارهای شوهرت یادت رفته
حالا خوبیش اینه گفتی پراید نگفتی بوگاتی
چرا سطح ارزوهاتون انقد پایینه
یعنی حتی تو تصوراتتم نمیتونی ب این فک کنی ک خونه از خودت باشه و یه ماشین خوب داشته باشین
یه بچه‌ت مدرسه بود دوتاشون تو حیاط تا کمر تو گل بازی میکردن. یکی توی اتاق خوابیده یکی هم قنداق کنارت خوابیده. یکی هم تو شکمت. در باز میشه دختر بزرگت ک اونم حاملس میاد تو
