پسرم ١٦ ماهشه خيلي كار داره شلوغ شده و منم هيييييچ كمكي ندارم نه خانواده همسرم ونه خودم و نه خود همسرم فقط شبا ١٠ تا ١٢ كه خونس كمك ميكنه بعدشم كه خواب و سركار
اما يه مهمون داشتم بچش دو ماهش بود بغلش كه كردم انقدددددددد دلم باز بچه خواست پسرمم خيلي مواظبش بود دستاشو ناز ميكرد دوسش داشت يه حس عجيبي دارم
دارم زير فشار زندگي ميميرم اما خودم خيلي تنهام و خيلي دوست دارم در اينده دو تا بچم در كنارم باشن و باهم بزرگ شن
همسرمم خيلي بچه دوست داره
نميدونم اقدام كنم ؟ ميترسم از پسش برنيام