امشب زنگ زدن که راه افتادن فردا صبح میرسن. فامیل خودمم هست. مامانم اینا هم نیستن برن اونجا. چمدون هامم آمده ست. فردا ظهر من میرم. شوهرم میگه قبلا از حرکت باید خبر میدادن. حالا چی بگم. دستور دادن صبح شوهرت بیاد دنبالمون ترمینال.
وای چقدر یاد خونه مادربزرگم افتادم. یک عمر فامیلشون چتر شدن تو خونشون و همیشه داییم راننده شخصیشون بود. بچگیام رویام بود کیف یکیشونو بردارم از خونه پرت کنم بیرون
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه مادر داری که نفس میکشه؟؟ خوشبختی و خودت بی خبری حسودیم میشه🥲 به همههههه ی اونایی که مامان دارن و تو بغلش🫂 اروم میشن..🥲. مادر ای زیبا ترین شعر خدا..... روحت شاد😔
سلام.مادر سه دختر هستم .سال ۹۸وقتی دختر سوم را باردار بودم بی خوابی های شبانه مرا با نی نی سایت آشنا کرد وقتی هدیه خدا به دنیا آمد چند ماهی از نی نی سایت دور شدم و بعد باز برگشتم چند وقتی دیدم وخواندم دعواهای مادر شوهر و جاری و عروس و زن برادر .سپس خواستم با کاربری جدید وارد شوم .پس قدیمی هستم هرچند تاریخ عضویتم جدید است