2777
2789

ازخودم بگم ۵ساله ازدواج کردم وخونه مادرشوهرم زندگی میکنیم همه کارهای خونه رو انجام میدم احساس میکنم دیگه داره ازم سواستفاده میشه بگیدبایدچیکارکنم

وقتی چترت خداست بگذارباران سرنوشت هرچه میخواهدببارد

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



اگه کسی بودلطفا منوهم راهنمایی کنیدواقعاموندم چیکارکنم تاحالاهیچ بی احترامی نکردم ولی بوده اوناتیکه انداختن وزخم زبون زدن همین امروزخواهرشوهرم اومده اینجامادرش میگه خودم درست میکنم غذابعدساعت۱۲شروع کرده نهار درست کردن غرشوبه من میزنه

وقتی چترت خداست بگذارباران سرنوشت هرچه میخواهدببارد

فلفلی جون اشتباه کارازخودته کاری کردی که نمیدونن لطف کردن باانجام وظیفه متفاوته خودت حدخودت پایین اوردی حالاچندمدت نرویاکمتربروکه شوهرت بگه بیابریم یاخودشون زنگ بزنن بهت البته اونم بستگی به شرایطت داره که خونت نزدیکه یادور   

 همیشه سرم بالاسچون بالاسرم خداسخدایابه امیدخودتنه بنده های بیخودت  
من هم کمتر زنگ میزدم اما مشکل سر جاش بود فلفلی جان من همش میگفتم پیش خانواده شوشو تا 6 ماه هرچی خودت ...

دقیقاهمینطوره

 همیشه سرم بالاسچون بالاسرم خداسخدایابه امیدخودتنه بنده های بیخودت  
اگه کسی بودلطفا منوهم راهنمایی کنیدواقعاموندم چیکارکنم تاحالاهیچ بی احترامی نکردم ولی بوده اوناتیکه ...


عزیزم شما باید اول از خودت شروع کنی

باید خودت رو دوست داشته باشی

اینجور که من متوجه شدم شما تو خونه فقط سرویس میدی

و با کوچکترین کم کاری ازت ایراد میگیرن

بچه ها این تاپیک عالیه من تونستم100 صفحه اول رو بخونم و همچنان در حال خوندنم اما خواستم منم یه چیزی بگم زن داداش من خیلی سیاست داره طوریکه داداشم میگه بهتر از تو نیست چون وقتایی که باهم بحثشون میشه زن داداشم یک کلمه حرف نمی زنه در نتیجه موقع عصبانیت چیزی نمیگه ووقتی داداشم اروم شه افتخار میکنه انقدر زنش فهمیدس به خودش خیلی میرسه و کم خودش نمیذاره همیشه هم تو جمع میگه من اول همیرم بعد بچه هام برام مهمه توی بحث های خانوادگی ما هیچوقت دخالت نمی کنه ونظر نمیده ولی اون زن داداشم دخالت میکنه یعنی نظر خودشو میده ولی به نظرم نظر ندادن بهتره جلوی داداشم همیشه میگه ماهارو خیلی دوست داره شاید هم حقیقت باشه ولی جلوی داداشم خیلی میگه از طرفی کسی بگه بچت شبیه مادرشوهرته کلی ذوق میکنه وخب مامان منم خیلی خوشش میاد ارومه و مثل خانوما میاد میره میاد خونمون مثل مهمون میشه البته این یکم بار منفی داشته چون زیادی دیگه مثل مهمون میشینه داداشمو عادت داده هفته ای چند بار بیرون غذا بخورن میگه منم خسته میشم و البته برای خونه همیشه کارگر میاره چیز سنگین بلند نمی کنه و  حسابی حواسش به خودشه 

ببخشید کلی حرف زدم که شایدم تکراری باشه چون من حدود500صفحه رو هنوز نخوندم  

ازخودم بگم ۵ساله ازدواج کردم وخونه مادرشوهرم زندگی میکنیم همه کارهای خونه رو انجام میدم احساس میکنم ...

عزیزم منم چهارسال خونه ی مادرشوهرم بودم ولی اون خودش ناهار برام درست میکرد چون میگفت تو سرکار میری خسته میشی البته بیشتر بخاطر پسرش اینکارو میکرد تا غذاش اماده باشه وقتی میرسه من تنها کاری که خونه ی مادرشوهرم این چندسال کردم ظرف شستن بود حتی گردگیری هم نکردم از روز اول با شوهرم اتمام حجت کردم اونم با خانوادش طوریکه دست همسرم شکسته بود هرکاری کردم بذاره من جاروبرقی بکشم خونه ی مادرشو نذاشت گفت خودم انجام میدم جلوی مادرش نذاشت

مادرشوهرمخونشون  زن  خوبیه ، هفته ای یکبار  میرم خونشون ! اما باید خودمو  آماده کنم فقط و فقط و فقط  از  یجاریهامنمیخاد  تعریف  کنه ، جوری شده  که اصلا دلم  نمیخاد برم ! جاریمم اگه توی جمع باشه بازم تعریف میکنه ، من چیکار کنم حساسم کردن ؟ تو رو خدا کمکم کنین!حسود نیستم بخدا  نمیدونم چرا اینجوری شدم. همه جا وضعیت همینه آدم غریبه  باهامون باشن از من تعریف کنن مادر شوهرم ساکت میشه  ، سریع از جاریم میگه  

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز