2777
2789
پردیس جان از نظر من خدا ترس بودن مانع نیست کلا ترس چون عمل منفی است نمیتونه اثر مثبت داشته باشه اما وقتی کسی خونه دلش پر از خدا شد اون موقع هست که میتونی بهش اعتماد کنی
اما باز هم من اعتقاد دارم که لازمه هر زندگی ای سیاست هست اون هم از نوع خوبش که قبلا در موردش توضیح دادم، چون جنس ما و مردها با هم فرق میکنه چون برای شناخت جنس مخالفم که عقیده ها و آرمانهاش با هم فرق میکنه باید تلاش کنم و مواردی رو یاد بگیرم همراه با این که مواظب باشم حقم از بین نره
ما با سیاست هامون میخواهیم عشق و همدلی رو تو زندگیهامون بیاریم
اگر منظور از سیاست کندن و فقط به نفع خود کار کردن باشه که من باهاش به شدت مخالفم
و من فکر میکنم که همه ما اینجا هستیم که به هم کمک کنیم که زندگی زیباتری داشته باشیم، من از این همدلی و همیاری زنانه در جهت بیشرفت زنانگی لذت میبرم و به نظرم خیلیییییی قشنگه

مینا جان
ببخشید میام و جوابت رو میدم
برم پسرم رو بخوابونم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

برنز جان اگه اینطوره که می گی پس خوش به حالت که تونستی یه عاشق واقعی رو ببینی . من تو این عمر 30 ساله ام حتی در مورد یه عاشق نشینیدم چه برسه که دیده باشم . کاش می تونستم دست این مرد رو ببوسم .
(در خصوص این کیس که 23 ساله با همن و زن و شوهر باید نا امیدت کنم گلم: ) چرا عزیزم نا امید بشم . خیلی هم خوشحالم کردی واقعا فهمیدم زندگی اونجورها هم سیاه و سفید نیست و تو عصر مدرنیته باز هم میشه به ادمیزاد امیدوار بودم از بابت انسانیتش .
( قصدم کش دادن مبحث نبوده و نیست ) . اتفاقا من لذت می برم از ادامه دادن یه بحث چون کلی چیز یاد می گیرم و اشتباهاتم رو متوجه میشم تازه با وجود یه متخصص صاحب سبک که دیگه نور علی نور . پس تا می تونیم بیاین راجع به یه قضیه صحبت کنیم و نظراتمون رو بدیم اینطور هم اگاهی مون بالا می ره و هم اشتباهاتمون پایین می یاد .
برنز جونم می دونم خانومی قصدت کنایه نیست هم من و هم شما یه شوخ طبعی ظریفی تو نوشته هامون داریم که در قالب کنایه های شیطنت امیز به هم میگیم . وگرنه حسن نیت شما برام ثابت شده اس عزیزم . واقعا شنیدن این قضیه خیلی برام جالبه . سعی کن باهاشون خیلی در تماس باشی تا انرژی مثبت ساطع شده از عشقشون رو زندگی شما تاثیر بذاره و ایشالا هر روز خوشبخت تر از قبل باشین .
ولی واقعا چرا اینطوره ؟ شاید همین بی محلی خانم به اقا ( بر اساس نوشته هات اینو استنباط کردم ) باعث کشش بیشتر اقا به طرف خانومه میشه . من که اگه شوهرم یه تریپ عشقولانه اینطور بیاد برام اونقدر ندید و بدید و بی جنبه ام که بدبخت فرار می کنه . هی خدا جونم کاش من جای خانومه بودم اونوقت هی شوهرم عشقولانه در می کرد هی من ذوق می کردم . یه لحظه فکر کنید چقدر خوب بود . هییییییییییییییییی خدا
واقعا شاید درست باشه که می گن مردا هر چی ازشون فاصله بگیری بیشتر سمتت میان و هر چی به سمتشون بری بیشتر فاصله می گیرن . با ابن نظر موافقید یا نه ؟ نظرتون رو بگید تا بعنوان یه سیاسن زنونه بسیار مهم ازش استفاده کنیم . البته منظور از فاصله ، بی محلی کامل نیست . منظور یه فاصله ای هست که با دست پس بزنی و با پا پیش بکشی . تو دست و پاش نباشی اما اومد طرفت حسابی بهش حال بدی حالا از هر نظر . کسی تجربه ای داره ؟ به نظرم اگه رمز و رموز این قضیه رو دریابیم میزان خیانت سیر نزولی خواهد داشت خوب چی می گید ؟////////////////
سلام دوستان خوبید ؟ دلم داره میترکه داغونممممممممممم
دیشب رفتیم خونه مادر شوهر گرام با اینکه سگ محلم کرد باز گفتم اشکالی نداره با دخترم وقت گذاشتم بگذریم امروز عید بود همسری گفت بریم روز اول عیدی هست زشته خلاصه مادرش اصلا فکر نمیکرد کسی بره خونش داشت میرفت بیرون به خاطر ما موند بگذریم که ما اصرار که اگه میخواهی بری بشرو ما فقط اومدیم تبریک بگیم و ......تا اینجا خوب بود شب شد منم همش منتظر بودم همسری دل بکنه و پاشه اخه تا شب سکوت محض بینمون بود چون دخترم خواب بود محبور شدم بمونم بد خواهر شوهرم اومدددددددددددد باز دخترش مریض بود سعی کردم چیزی نگم دیدم نمیشه مادرش هم بیخیالللللللللل منم با لحن قشنگ فتم عزیزم مریضی نفس به نفس دخترم نکن تازه خوب شده ( بچم به خاطر ضعیفی زیاد پلاکت خونش زیر نرمال شده و به زور به مرز رسیده ) مادر شوهرم داددددددددددددددد اره اصلا بیا این وررر بیا اینجا بشیننننننننن منم گفتم بابا نمیخواهد جداشون کنید فقط این همه تو صورت بچه نیاد حالا دختر موذیییییییییی از روی قصد همش فوت میکرد تو صورت بچم منم شام نخوردم و بد پاشیدیم تو ماشین همسری کلی با من دعوا کرد گفت همه این چیزا تقصیر منه گفت چرا چیزی گفتم ؟ همه کاسه کوزه ها سر من شکست
شوهر بچه ننه من تا مادر جونش رو دید همه چیز یادش رفت

تقصیر خود احمقمه که رفتم

جاریم اصلا زنگ نزد به مادر شوهرم که تبریک بگه با اینکه خونه بود الا نیومد مادر شوهرم هم همش الکی میگفت اره رفته کمک مادرش
     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
تن بچم لباس نو کردم مادرش جای اینکه بگه مبارکه میگه چرا این همه براش لباس میگیرید همون های که داره بشورید و تنش کنید
     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
با این شوهر دم دمیییییی چیکار کنمممممممممممم ؟


حالم ازشون بهم میخوره وقتی سه هفته بچم تو تب میسوخت هیچ کدوم یه زنگ نزدن دلشون نمیسوزه براش

چراااااااا این همه فرق میزارن ؟

دلم میخواهد خواهرش رو بزنممم چرا جلوی بچش رو نمیگیره ............ لذت میبره لذت میبره از کارای بچشششششششششش
     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
میناجون سلام
پست هات رو از اول میخونم و بهت جواب میدم
اول این که ترک ها همیشه این طوری هستند یعنی وقتی همدیگه رو میبینن ناخودآگاه ترکی صحبت میکنن و دست خودشون نیست از این جهت مطمئن باش نمیخوان که بهت بی احترامی کنن
دوم این که ترک ها خیلی پشت هم هستند و خواهر و برادرها همیشه همدیگه رو ساپورت میکنن و از لحاظ مالی و شغلی و موقعیتی به هم میرسن. از نظر من با شوهرت صحبت کن و بگو که با کمک کردناش مخالف نیستی و بگو که حتما تو رو هم در جریان بزاره و اگر تو رو در جریان گذاشت تو هم خوشحالی خودت رو نشون بده و تشویقش کن بزار اعتمادش رو به دست بیاری
در مورد برادر شوهرت هم حق داری خیلی سخته که یک مجرد همیشه تو خونه باشه. ولی بدون رعایت نکردن خیلی از کارهایی که میکرده از روی قصد نبوده چون مجردها یه چیزهایی رو متوجه نمیشن و نمیدونن و کلا طرز فکرشون با متاهل ها فرق میکنه
وقتی به شوهرت گفتی که فقط یک بار بیان عکس العملش چی بود و چی جواب داد؟


مینا جان من این قسمت رو هم متوجه نشدم منظورت اینه که باید بری با پدرشوهر و مادرشوهرت زندگی کنی؟
وای تو رو خدا جوابمو بدید پدر شوهرم تازه خونه ساخته خونشون قبلا خواب نداشت ولی الان داره وشوهر من میگه باید از این به بعد بری خونمون بمونیم با اینکه 1 ساعت اختلافمون و خونمون نزدیک کارشه من چه راهی میتونم پیش بگیرم با پنبه این قضیه حل شه تو رو خدا جواب منو بدید چون من از این به بعد پای ثابت تایپکم ممنون از تایپک خوبتون

مینا جان از بقیه صحبت هات متوجه شدم که انگار چند وقته که ازدواج کردی و فکر میکنم که یک مقدار پایه هات رو از اول اشتباه گذاشتی
خیلی خوبه که میخوای تغییر کنی فقط کارت یک مقدار سختتره از نظر من مشکلاتت رو ریزتر تو تاپیک مشاوره مطرح کن تا بیشتر بتونیم کمکت کنیم

ادلا جان تقصیر خودته
گفتم که زنگ بزن اما نرو
مامان ایلیا من هر وقت با شوهرم سنگین تا میکنم بهم کشش و توجه بیشتری داره .نمیدونم شاید برداشتشون این باشه که از چیزی دلخوریم.یا شاید جذاب تر میشیم.ولی به هر حال من دلم میخواد امتحان کنم اما من فرصتی ندارم وبه خاطر دوری از همسرم اما کاش محک بزنین این مسأله رو و نتیجه اون رو ثبت کنید. .. مامان پارسا جون از این صحبت من لطفا بد برداشت نکنین اینکه اگه تو نی نی سایت مرد هست دعوتشون کنین و مطمعأ اگه 1 یا 2 نفری فعال باشن خیلی مسائل و بسیاری از ایده ها رنگ تازه ای میگیره.به نظر من کمک کننده اس .
برنز طلایی
چه خوب که ترک هستی
اگر میشه در مورد ترک ها و نوع رفتارشون توضیح بده و آیا این چیزهایی که من گفتم درسته یا نه
راستی پات چطوره؟
"اول این که ترک ها همیشه این طوری هستند یعنی وقتی همدیگه رو میبینن ناخودآگاه ترکی صحبت میکنن و دست خودشون نیست از این جهت مطمئن باش نمیخوان که بهت بی احترامی کنن
دوم این که ترک ها خیلی پشت هم هستند و خواهر و برادرها همیشه همدیگه رو ساپورت میکنن و از لحاظ مالی و شغلی و موقعیتی به هم میرسن. از نظر من با شوهرت صحبت کن و بگو که با کمک کردناش مخالف نیستی و بگو که حتما تو رو هم در جریان بزاره و اگر تو رو در جریان گذاشت تو هم خوشحالی خودت رو نشون بده و تشویقش کن بزار اعتمادش رو به دست بیاری "
ادلا جان عزیزم اشکالی نداره . شما چند وقته به این سیستم عادت کردی نباید توقع داشته باشی یه روزه ترکش کنی و سیاستمدار بشی . همین که به دختره تذکر دادی برای قدم اول کافیه . دیگه هم لازم نیست بری تبریک عید و........ اگه شوهرت دمدمیه خوب به یه بهونه ای کمتر برین و بیاین . اصلا عقب نکش . اگه من جات بودم مادر شوهره که داد زد رو نوه اش بیا اینور بشین اصلا خودم رو نمی باختم و با اعتماد به نفس به دختره می گفتم اره عزیزم پا شو برو اونور بشین . دفعه دیگه جدی تر تذکر بده . اینا الان با داد و بیداد می خوان ازت زهر چشم بگیرن اصلا کم نیار حتی اگه کار به دعوا هم کشید مقاومت کن و کوتاه نیا ولی زیادی هم از خودت توقع نداشته باش . همه اینا تجربه ان برات که دفعه های بعد چطور بتونی جلوشون بایستی
شام نخوردنت هم درست نبود . باید با اعتماد به نفس شامت رو هم می خوردی . اصلا کاری نکن که فکر کنن می تونن از میدون بیرونت کنن . گفتم که تظاهر به اعتماد به نفس کن
منم لر هستم . نمی دونم چرا دید جامعه ما اینقدر نسبت به قوم هایی مثل لر و ترک و بلوچ و کرد و......... بد هست در حالی که همشون دقیقا همین ویژگی هایی که هل هل گفت رو دارن به اضافه دست و دلبازی و بلندی طبع و مهمان نوازی و...........
مینا جان چند ساله که عروسشون هستی پس سعی کن ترکی رو یاد بگیری . باور کن خیلی وقتها یادشون میره شما اونجا هستی و باید فارسی حرف بزنن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز