بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سلام منم مشکلی دارم لطفاً کمکم کنید پدر شوهر و مادر شوهرم از هم جدا شدن شوهرم یه برادر بزرگتر و یکی کوچکتر از خودش داره کوچیکه هنوز مجرده خرج مادر شوهرم رو شوهر من میده حتی کرایه خونه ... قرار شد نقل مکان کنیم تهران باز هم اون باید اینکار و بکنه و میدونید تو تهران با این مخان دو خونواده رو چرخوندن چطوره؟؟؟؟/ من هر جا مسافرت جدیداً میخوام برم شوهرم مادرش رو هم با ما میاره من دوس ندارم مثلاً عروسی شهرستان میخوایم بریم اونو باید با خودمون ببریم در صورتیکه پسر بزرگش هم میخواد بیاد چکار کنم که مادر شوهر با اون بره نه با ما؟ درضمن شوهرم رو مادرش خیلی حساسه
من هم مادرشوهرم جدا شده عزیزمممم ولی خدا رو شکر که خودش بازنشسته هست و خرجشو خودش میدونه میدونه که ما اصلا هم نداریمممممممم ولی مشکلات تنهایی وووووووووووووووووووووووو ... داریمممم
همسرم دوست دارم .... میدانم دوستم داری .... دوست داشتنی های ما تا ابد ادامه دارد.
شوهر من خیلی خیلی زود عصبی میشه و منم خیلی کوتاه میام امرووووووووووووووووووووووز نتونستم خودمو کنترل کنم و کمی بحثمون شد البته خودش ارومم کرد و معذرت خواست
ولی یکم سرو سنگین هستیممم
همسرم دوست دارم .... میدانم دوستم داری .... دوست داشتنی های ما تا ابد ادامه دارد.
مامان روناک میدونم عزیزم خیلی سخته باید با همسری صحبت کنی بگی کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه همیشه با شما نباشه با پسر بزرگشم باشه شوهرت باید قبول کنه مگرنه هیچ کاری نمیتونی بکنی
من خیلی به مادرشوهرم محبت میکنم اگه یه چیزی بگه ناراحت میشم و غر هم میزنم ولی زود میبخشم چون همین یه دونه پسرو داره وووووووووووووو میگم دعای خیرش همیشه تو زندگیم باشه
همسرم دوست دارم .... میدانم دوستم داری .... دوست داشتنی های ما تا ابد ادامه دارد.
خانواده شوشوی من خیلی ناجورند. یک سال و نیم طول کشید تا تونستم بدی هاشون رو به شوشو بفهمونم. ولی الان قطع رابطه ایم و هم من و هم شوشو راضی هستیم. اونا هم کارد بزنی خونشون در نمی آد. خیلی خوشحالم. جاریم هم با اینکه از من بزرگتره، داره از من یاد می گیره و اون هم محلشون نمی ذاره
سلام به همه مامان روناک عزیز مشکلتو خوندم عزیزم اگه شوهرت از لحاظ مالی خوبه که بزار به مامانش برسه چون واقعا کمک به پدر و مادر برکت رو در زندگی 100 برابر میکنه ولی اگه مادر شوهرت خودش پول داره و فقط داره از شوشوت میچاپه به نظره من باید در یک موقعیت مناسب با شوشو صحبت کنی و هیچ توهینی به مامانش نکنی از مامانش تعریف کن مثلا بگو من خیلی خوشحالم که تو به مامانت میرسی ولی مامانت خدا رو شکر که داره بهتره به مناسبتی بهش هدیه بدیم تا غرورش نشکنه مثلا روزه مادر یا تولدش یا عیدی هدیه هاشو سنگین تر بگیریم با به این مناسبت بهش پول بدیم
در مورده اینکه همش باهاتون میاد چون میگی شوشوت خیلی رو مامانش حساسه بهتره هیچ وقت بده مامانش رو نگی تا شوشوت با تو بد نشه مثلا به شوهرت بگو داداشت ناراحت نشه همش مامانت با ما میاد مسافرت ؟؟؟؟ یا بگو شاید مامانت دوست داره یه بار هم که شده با داداشت بره مسافرت؟؟؟ یا یه بار بدون حرفی از مادر شوهر به شوهرت بگو دلم میخواد یه بار دوتایی بریم سفر چند روز فقط برای خودمون باشیم بگو دلم برای سفره دوتایی خیلی تنگ شده ایشالا که همه چی حل میشه
من خونواده شوهرم بد نیستن ولی در هر صورت خونواده شوهرن دیگه هر از گاهی یه نسیمی میان من اوایل عروسی از خونوادش جلوش میگفتم بعد ناراحت میشد خب طبیعی بود اونم اگه از خونوادم جلوم بد بگه من ناراحت میشم به خصوص اوایل عروسی که شوهرا رو خونواده هاشون خیلییییییییییییییی حساسن
بعدا فهمیدم چی کار کنم سعی میکنم زیاد به شوشو چیزی نگم خودم مشکلم رو با اونا حل کنم یا با سیاست هایی که در اینجا به لطف بچه ها یاد گرفتم مشکل رو برطرف کنم
ولی گاهی هم واقعا باید شوشو در جریان باشه اول ازشون تعریف میکنم مثلا بهش یه بار گفتم خواهرت خیلی خوبه خیلی مهربونه و من خیلی دوسش دارم چون خیلی دوسش دارم اصلا ازش توقع نداشتم اینکارو بکنه و.............. و همیشه بعد از اینطوری حرف زدن شوشو حق رو به من میده و همیشههههههههه خدایییییییش طرف منه حتی وقتی من نیستم و با خونوادش صحبت میکنه اگه تویه بازگو کردن مشکلات هیچ توهینی به خونواده شوشو نشه مطمئن باشین شوهراتون طرف شما رو میگیرن چون مردها به زناشون خیلی وابسته هستن
اگه شوشو ذر جریان نباشه میگه شما که با هم مشکلی ندارین و........
سلام بچه ها..... اینجا خیلی خوبه....هم سیاست یاد میگیریم تا زندگیمون بهتر بشه و هم اینکه با خوندن دردودل همدیگه آروم میشیم و همدردی میکنیم من دو سه شب قبل دعوای شدیدی با همسرم داشتم ولی وقتی اومدم اینجا و مشکلات دوستان رو خوندم دیدم که مشکل من خیلی هم حاد نیست..... از همه شما دوستان ممنونم و امیدوارم زندگی همه آرام و شاد باشه
سلام.شما که نیستین اما من مشکلمو مینویسم.لطفا کمک کنید.من آدم بی سیاستی نیستم.خدارو شکر تا حالاکه 4ساله ازدواج کردم با شوهرم و خانوادش خیلی با سیاست رفتار کردم.اما مسئله اینه که از اول خیلی به شوهرم سرویس دادم .الان که دخترم 2ساله شده و مسئولیتهام بیشتر شده دیگه سختمه.بقول یکی از دوستان 2-3ماهه که دست از پارو زدن کشیدم.نه اینکه شوهرم نخواد پارو بزنه اونم شروع کرده.اما بیشتر حس میکنه من زورم میاد اون کارهای قبلیو انجام بدم.یا فکر میکنه که میخوام اونو تربیتش کنم.(که ازین کار متنفره)البته این که میگم کارهای قبلی منظورم کارهای کوچک شخصی اونه.مثلا1لیوان آب بیار.فلان کتابمو برام بیارو....من خیلی سعی کردم با ملایمت پیش برم اما بازم شما بهم راهکار بدین چطور پیش برم که شوشو کارهای شخصیشو خودش انجام بده و تو یه سری کارهای خونه هم بهم کمک کنه؟(شوشو بندرت کمک میکنه مثلا یه وقت مهمون داشته باشم کمکم جارو برقی بزنه)