سلام خانوما . مرسی زهره عزیزم .... ممنون که جوابمو دادی و ببخشید که خیلی دیر اومدم برای تشکر ...
من و همسرم 6-7 سال اختلاف سنی داریم .... اون خیلی زرنگه .. احساس میکنم نیمتونم کنترلش کنم ... منم 21 ام . تجربه کافی هم ندارم.. نه بهم نقطه ضعف میده نه اینکه نقشه هامو میتونم عملی کنم ... یه جورایی سریع جمع و جورش میکنه ... یه چیزایی رو میبینه و به نکاتی توجه میکنه که من شاید خیلی راحت بگذرم و اصلا نفهمم که همچین چیزیم بود . حواسش خیلی بیشتر از من جمعه .
مطمئنم این راهیی که گفتی واسه مساوات برقرار کردن زیادی شوهرم جواب نمیده ! نمیدونم شایدم من طاقتم کمه و صبر نیمکنم که نتیجه طولانی مدت بده ! اخه این کارارو کردم تقریبا ... اما فایده نداشت ... در هر صورت باید برم ... دستش باز بذارم هر شبم میره ....
دوست دارم یه حریمی واس خودمون داشته باشم .... قبلا باهاش رک و راست حرفیدم یه هفته مراعاتمو میکرد دوباره ....
خودمم اگه دو شب نرم احساس عذاب وجدان شدید دارم . به خدا فک کنم قاتل همچین عذاب وجدانی نداشته باشه ... نمیدونم چمه ... دو شب نرم شب سوم با چنان استرسی میرم اونجا . با اینکه کاری ندارن ... دخالت میکنن اما دخالتاشونم با سیاسته . یهویی میبینی همه کارارو کردن و وسط گیر افتادی ... دارم از خانواده خودم زده میشم و کامل اون سمتی میرم ... نمیگم ک نمیخوام برم اما به اندازه ....
خیلی گیر افتادم ...
اون غیرت مردونه رو حتما فعال میکنم . حتما ....