بیاین یه کم سیاست زنانه یاد بگیریم

بچه ها شوهر من خیلی تنبل . مثلا بهش میگم اشغال ببر پایین میگه باش بعدا و ... همش بهانه بهانه ... خیلی هم شلخته هست ..... یکم هم یک دنده هست ..... دوست ندارم اینجوری پیش بره .

مهشید جون در مورده تنبلی شوشو باید بگم میتونی کم کم برطرفش کنی نمیدونم باید قلق شوشوت دستت بیاد
در مورده آشغال شوشو منم همینطوره البته شوشوئه من تنبل نیست ها ولی هر موقع میگفتم آشغال داریم میگفت آشغال ها که خشکن باشه فردا و میموند و من هر موقع میرفتم بیرون میبردم کم کم عادت شد
بعد از اونوقتی شوشو میخواست بره بیرون آشغال ها رو اماده میکردم پلاستیک رو گره میزدم میذاشتم بیرون پشت در میگفتم رفتی آشغالو رو هم ببر
یا اگه شب حوصله نداشت دوباره پلاستیک رو گره میزدم میگفتم که صبح که داری میری آشغالارو ببر (ما آشغالارو هم میندازیم سطل سره کوچه) کم کم عادت کرد الان هر موقع میخواهیم بریم بیرون میگه آشغال نداریم؟؟؟ یا هر موقع غذای گوشتی داریم میگه آشغالارو ببرم تا بو نگبره

گرچه براش یه روز از چیزایی صحبت کردم که انرژی منفی دارن که وجود زباله در منزل باعث جذب انرژی منفی میشه دیگه اینم براش یه انگیزه شد

سلام به همه!
من سحر 91 هستم.ما دوتارو باهم اشتباه نگیرین بچه ها.
زهره جون و مامان پارسای عزیز ممنون.
دارم سعی میکنم به حرفاتون عمل کنم.
به خصوص لیستی که مامان پارسا داد خیلی دارم به خودم فشار میارم تا انجام بدم.اخه وقتی نامزدمو میبینم ناخداگاه میپرم تو بغلش و بوسش میکنم.اخه خیلی دوسش دارم .عشق منه عزیزم.
ولی آروم اروم دارم انجام میدم.چون هم همشو یهو انجام دادن هم به خودم فشار میاره هم نامزدم یهو شاید فکرهایی کنه که مثلا من تغییراتشو نمیبینم.
تحساس مسکنم داره تغییر میکنه.بخصوص با رعایت اروم اروم این نکاتی که مامان پارسا گفت به نظر خودم داره تغییر میکنه.
ممثلا قبلا منو لخت میدید یا خودش میگفت بیا .... یا من خودم میپریدم تو بغلش , یا اصلا عکس العملی نداشت.
اما دیشب کهدیرروقت اومدیم خونه مامان اینا و تو اتق خودمون موقع خواب داشتم لباسمو عوض میکردم تا اومدم بلوزمو عوض کنم و دید لباس ندارم یهو بلند شد از جاشو گفت نمیخواد اونو بپوشی و اومد محکم بغلم کرد و ...
و اینکه قبلا بهش یاد داده بودم که سعی کن با موهام بازی کنی و نوازشم کنی یا اینکارو میکرد یا اگر هم میکرد اصلا تو دستاش حسی نبود اینگار همینجوری دست میکشید به بدنم ولی دیشب خودش اینکارو کرد و ولقعا عشق رو تو نوازشش خس کردم و اینکه تو رابطه دیدم داره واسم تلاش میکنه.درسته که اون کارهارو نکرد ولی دیدم که جدیدا دوس داره خالا نه در حد ارضا شدن ولی همون عادیش هم دوست داره منم راضی باشم و یه بار بهش گفتم یه کاری واسم کنه( اون هفته) بعد گفت نه حال ندارم و منم گفتم اشکال نداره(ولی خیلی ناراحت شدم و از حالتم فهمید)خواست همون موقع بعد دیدن ناراحتیم اونکارو انجام بده ولی نذاشتم و گفتم من اینقدر برات مایه میذارم تا خودت یه روزی شرمنده شی و یکاری برام انجام بدی.اونم با حالات مظلومانه گفت تو خال نکنی من بهم نمیچسبه و اذیت میشم.اولین بار بود این حرفو زد و واقعا نمیدونستم از خوشحالی چکار کنم.
همیشه 1-2 روز یا 4-5 روز تغییر میکرد و بعد دوباره روز از نو و روزی از نو. بود .
ایندفعه به 1هفته کشید و میترسم نکنه مثل اون دفعه ها اینبار هم دائمی نباشه و باز برگرده به همون اوایل.
خودش میگه من دارم تومو تلاشمو میکنم.میگه قبلا پیشم نبودی اذیت نمیشدم و الان و جدیدا وقتی کنارم نیستی حس میکنم یه چیزی گم کردم و دلم واست خیلی تنگ میشه.
آبجی های گلم اینم بگم من هروقت مثلا نامزدم یه تغییری میکنه و میگم افرین واقعا تو بهترینی و میتونی(که تشویقش کنم) میگه داری منو بلانسبت شما و خودش خرم میکنی)یا وقتی بهش محبت میکنموتو رفتارهای باباش دیدم که اون هم همینطوریه.البته با خنده میگن هردوشون.نامزدم به من و بابش به مامانش.
اینگار شک داره که این محبت و عشق واقعیه یا ظاهریه.فکر میکنه دارم سرش کلا میذارم.
و اگه حرفی بهش بگم باور نمیکنه اما همون حرفو اگه یه ادم غریبه (زن و مردش فرقی نداره) که اولین بار هم دیده باشتش و بگه فوری باور میکنه.
هیچوقت بهش دروغ هم نگفتم که بخاطر اون بهم شک داشته باشه.
تو زمینه ها هم اگه راهنماییم کنین ممنون میشم.
مرسی.
بوووووس واسه همتون

سلام دوستای گلم
منم خیلی دوست دارم راهنماییم کنین
چون من اصلا سیاست زنانه ندارم
مامانم همیشه بهم میگه
میگه یکمممممممممم یاد بگیر چطوری رفتار کنی با همسرت
تحمل میکنم و ظرفیتمو میبرم بالا
یهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو وقتی عصبی میشم دیگه هیچی جلو دارم نیست
و جد و اباد همسرمو میکشم جلوی چشمش

بعدش پشیمون میشم ولی بازم ادامه میدم تا همسرم بیاد منو اروووووووووووووووووم کنه وووووو آشتی کنه

البته همسر منم مثل همه مردها نقاط بد و خوب داره

همسر من خیلی مهربون هست
ولی تو جمع زیاد نشون نمیده
من خیلی ناراحت میشم، تو جمع زیاد تحویلم نمیگیره، یا کسی باشه خونمون همین کارو میکنه، ولی وقتی تنها میشم این قد محبت میکنه که نگووووووووو

همسرم دوست نداره جلوی کسی بهش کار بگی ناراحت میشه در صورتی که خونه تنها هستیم همه کاری برام میکنه

مثلا من بگم بریم فلان جـــــــــــــــــــا زود میگه نه دوست داره لج کنه

ولی اگه من بگم کاش میشد بریم ووووووووووووووووووو اونم بگه حالا ببینم وووووووووووووو منم هیچی نگم میگه بریم

خوب خیلی وقتا منم عصبی میشم وووووووو یه چیزی میگم دعوا میشهههه


البته الان دستم اومده چی کار کنمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

از حرف دیگران خیلی زود ناراحت میشه و ازشون کینه به دل میگیره

مثلا میگم فلانی سلام رسوند اخم میکنه و با ناراحتی میگه سلام برسون

یا خونشون نمیره دیگه

بعدها بهم میگه از دستش ناراحت بودمممممم!

منم میگم همون موقع بگو چت هست عزیزمممممم این قد غصه نخوری راجع بهش هم صحبت میکنیم

ولی نمیگه

مثلا میاد از من میپرسه لباس چی بپشم
میگم اینو بپش میگه باشه
ولی اگه یه جایی بخوایم بریم من زودتر بگم فلان چیزو بپوش میگه نـــــــــــــــــــــــــــــــه اون یکیو میخوام بپشم
اوایل بحث میکردم
الان میگم هر طور راحتی

تو مهمونی چیزی با دوستای خودش بگم و بخندم اصلا ناراحت نمیشه خودشم میخنده
ولی اگه کوچکترین نظری تو کاراشون بدم ناراحت میشه میگه نباید نظر بدی به ما مربوط نیست

ولی هر روز برام اس میزنه میگه دوست دارم
وقتی ناراحتم همش شوخی میکنه
میگه میخنده تا از ناراحتی در بیامممم
کار خونه هم برام میکنه زیاد زیاد نه ولی همینم خیلی خوبه
بهم خیلی محبت میکنه

ولی دوست دارم منم کمی سیایت داشته باشم تا بدونم این جور موقع ها چطوری برخورد کنم

خانوادشم هم خداییش خوب هستن و اصلا پرش نمیکنن وووووووووووووووو پر هم بکنن حرفاشونو گوش نمیکنه