2777
2789
سلام دوستای خوبم....واقعا از اومدن به اینجا لذت میبرم و احساس ارامش بهم دست میده
وقتی میبینم چه خانومای با سیاستی هستن ومنم میتونم از تجربشون استفاده کنم
راستی بگما من از مطالب اینجا نکته برداریم میکنم تا فراموش نشه ههههههه (مثه کلاس درس)
خدایا دلواپسیهامو بگیر از من.......

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

به نظر من یکبار بهش سخت بگیر.....اول باهاش صحبت کن و همه خوبیهایی که داری وانجام میدی رو بهش یادآوری کن و انتظاراتت رو هم براش بگو.....بعد هم بگو اگر خودش رو تغییر نده اونوقت تو خودت رو عوض میکنی....بگو میشم مثل خودت
و پای حرفت هم بمون
یک سیاست دیگرم....

خانواده همسرم همچین پایبند حجاب و اصول و شرع هستند...........
من چند روز پیش که اونجا بودم و همه دختراش و پسراش بودند...خلاصه شلوغ پلوغ بود اونجا...من طبق عادت همیشگی با بلوز و شلوار بودم...
دیدم مادرشوهرم رو کرده به نوه دو سالش...می گه الهی دامادت کنیم......یک دختر با حجاب و با عصمت و حیا برات بگیریم...............

فهمیدم منظورش تیکه پرونی به من بود.....من نه اخم کردم...نه جوابشو دادم...
برعکس می دونید چی کار کردم؟؟

شالمو عقب تر کشیدم....کلا باز باز..........
و هیچی نگفتم..اتفاقا بگو و بخندامم بیشتر کردم.....یعنی فلانی حرفت یعنی پشم!!!!....
بعدش رفتم توی اتاق و درو روی خودم بستم...پسرم سرما خورده بود...دارو بهش داده بودم گیج بود...رفتم بخوابونمش...
دیدم مادرشوهرم با دلهره اومده...
فلانی چرا غریبی می کنی....فلانی چرا نمیای...فلانی چایی حاضره...فلانی ناهار....
اونجا بهانه پسرمو آوردم و گفتم اومدم بخوابونمش...اونجا سر و صداست........
دیدم کلی منت کشی کرد...اونوقت رفتم.........و اینجوری بود که خفه شد و دیگه به حجاب و پشش و لباسم گیر نداد.

ببخشید ها...اینجا سیاست ها در مقابل شوهرارو می گین....من در مورد مادرشوهرم می گم...
برای شوهرم هم سیاست زیاد دارم....الان دارم میرم خونه.فردا میام تعریف می کنم
سلام بچه ها
نیلاب جونم وقتی پستتاتو خوندم واقعا ناراحت شدم

عزیزم ماشاءالله تحصیل کرده ایی یه مشاوره خوب گیر بیار برو مشکلتو باهاش در میون بزار مطمئنا جواب میگیری

نسبت به خیلی از مردای دیگه خدائیش همسرت خوبه سعی کن زندگیتو دستخوش ناملایمتها نکنی

یکی از بستگانمون همسرش همه چیزایی که همسرت تو نداره هزار برابرش رو داشت ولی چه فایده آقا حیز بود؛ به عالم و آدم با چشماش گیر میداد
بنده خدا تعریف میکرد روزی سه بار بیشتر باهاش س.ک... داشت بیچاره همش مریض بود
سرطلاقشم اینقدر اذیتش کرد که نگوووو راستش بیچاره دیگه به ستوه اومده بود 5 سال طول کشید تا طلاقشو گرفت.

سعی کن عاقلانه فکر کنی.
خسته ام حوا...
سیبی گاز بزن...
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند....
نیلاب جون شما که فکر نمیکنم از نظر مالی مشکلی داشته باشی...من اگه جای شما بودم این کارارو میکردم..
1- تمام عزمم رو جزم میکردم که یه پرستار تمام وقت واسه بچه ام بگیرم...من نمیتونم از کار بگذرمو حاضر بودم حتی تمام حقوقم رو بدم ولی یه پرستار بگیرم واسه بچه ام چون فکر میکنم بچه تو مهدکودک خسته میشه.
بیشتر کلاسامو می پیچوندم و میرفتم خرید و گردش و درعوضش شب امتحان با یه نمره بالای ده قبول میشدم... نمیگم درس نخون ولی خودتو اذیت نکن چون من خودم عمرا سر کلاس چیزی نمیفهمیدم و دیگه دور کلاسو خط کشیدمو با بهونه های الکی غیبت موجه میگرفتم و در عوض شب امتحان سختی میکشیدم.

جاریم یه پرستار گرفته واسه دوتا بچه هاش... خیلی تو زندگیش کمکش میکنه... واسش خونه رو هم تمیز میکنه...بعضا غذا هم واسش درست میکنه... میتونی باهاشون حرف بزنی که این کارا رو واست بکنن.
شخصیتم را با برخوردم اشتباه نگیر.
شخصیتم آن چیزیست که هستم و برخوردم بستگی به آن چیزی دارد که تو هستی!!
سعی کن به خودت سختی ندی... بی خیال باش. نیلاب جون مگه ما چند سال زندگی میکنیم؟؟؟ چه لذتی داری میبری؟؟؟ حالا اینجوری طی کن تا درست انشاله تموم شه و کلی وقت اضافه پیدا میکنی...ولی فعلا رو پرستار فکر کن و به فکر پولشم نباش. یه آدم دلسوز پیدا کن.
شخصیتم را با برخوردم اشتباه نگیر.
شخصیتم آن چیزیست که هستم و برخوردم بستگی به آن چیزی دارد که تو هستی!!
مهتاب جونم لطف داری

آنیتا جون فکر نکنم مشکل نیلاب جان با پرستار حل بشه آخه پرستاره که نمیتونه شب بمونه و بچه داری کنه.....

نیلاب جان شوهر من هم همکاری نمیکنه...تا حالا یکبار هم برای بچه بیدار نمونده....یکبار هم آشپزی نکرده ....اونم به قول خودش از این سوسول بازیها(دوستت دارم و...) خوشش نمیاد....منم خودم خیلی ناراحتم از دستش ولی راستش رو بخوای تقریبا شش ماه قبل به خودم اومدم و دیگه خودکشی نمیکنم برای شام و ناهار...اگه خسته باشم برای شام نیمرو درست میکنم...غرغر میکنه ولی من کار خودمو میکنم چون واقعا مگه یک آدم چقدر توان داره؟؟؟؟؟؟الان هم دو ماهه دست به خونه نکشیدم...همه جا رو گند گرفته تا اینکه خودش بالاخره راضی شد که کارگر بگیرم....فکر کن خودش که کمک نمیکنه نمیذاشت کارگر هم بگیرم....

شاید پرستاره شب نتونه بمونه... ولی فکر کن دیگه در طول روز اون خستگی هایی که از نگهداری بچه داری رو نداری.. غذا دادن بهش... حمام کردنش... لباس عوض کردنش. اگه هم راحتی که پرستار شب بگیر ولی من میگم پرستاری که غیر از بچه داری تو کارهای خونه هم کمک کنه
شخصیتم را با برخوردم اشتباه نگیر.
شخصیتم آن چیزیست که هستم و برخوردم بستگی به آن چیزی دارد که تو هستی!!
نیلاب جون ....و اینکه سعی کن بیشتر به خودت برسی. مردا بیشتر به عاطفه نیاز دارن تا غذا. نظر من اینه. بقول این جدیدا از زنی که بوی پیاز داغ بده خوششون نمیاد. بیشتر به خودت برس و شاد باش و بیشتر از کلمات محبت آمیز استفاده کن...اونم راه میوفته
شخصیتم را با برخوردم اشتباه نگیر.
شخصیتم آن چیزیست که هستم و برخوردم بستگی به آن چیزی دارد که تو هستی!!
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز