ای بابا زهره جون امروز نیومد.....
ترانه جون من اگه بودم جلوی خواهرشوشو بدون حضور شوشو طوری مطرح میکردم که از قضیه پارچه خبر دارم و تائید رو میگرفتم بعد هم به شوشو گلایه رو میگفتم و وانمود میکردم که خواهرش گفته....
مهتاب جون این کتاب رو زهره جان معرفی کرده...تا حالا دارم میخونم و به این نتیجه رسیدم که سیاست کار سختیه هههههههههههه ولی بطورکلی یکسری از خلقیات ذاتیه....یک آدم قدرنشناس رو هیچ کاریش نمیتونی بکنی....تا کی آدم میتونه دندون رو جگر بذاره و فکر کنه بالاخره از محبت خارها گل میشود؟؟؟؟ من که هرچی محبت کردم بیشتر سوارم شدن و تازه همه محبتم شده وظیفه
آدم باید یک ارزن شانس داشته باشه فقط همین