2777
2789
سلام مامان زهرا جان ممنون که جوابمو دادین زهرا کوچولو من پارسال پاییز این سایتو پیدا کردم اونموقع فکر کنم سری 2 رو میخوندم ولی حدود 1ماه تونستم ادامه بدم الان دیگه ازون سری خبری نیست گفتم بشینم مطالب قدیمی ترو تا از دستم نرفته بخونم بعد برم سراغ سری 4
من با نی نی سایت آرامش میگیرم...
+ پوشاک بانوان + برای دیدن عکس ها روی لینک زیر کلیک کنید https://instagram.com/zhameh.shop پایین ترین قیمت ها سفارش آنلاین در تلگرام و واتس آپ 09010546654------09302616990 10% تخفیف خرید حضوری تا 15 مرداد
💲💲💲💰💰💰💲💲💲 کسب درآمد میلیونی از اینترنت...! مرجع تخصصی کسب درآمد آنلاین 🔰معرفی و بررسی سایت های معتبر کسب درآمد از اینترنت 🔰آموزش افتتاح و تایید حساب های اینترنتی 🔰معرفی و شناسایی سایت های متقلب و کلاهبردار 🔰مشاهده مدارک اثبات کسب درآمد و دریافتی از سایت های مختلف 🔰مقاله های مختلف درباره روش های کسب درآمد از اینترنت 🔰نظرسنجی انتخاب بهترین سایت کسب درآمد از دیدگاه شما 🔰استراتژی های رشد و پیشرفت در کسب و کار های آنلاین 🔰محاسبه و بررسی چگونگی کسب درآمد از سایت های مختلف 🔰همه و همه در سایت کلیکسوری 💵مرجع تخصصی کسب درآمد آنلاین Http://Clixori.com

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام من خودم ادم بی سیاستی هستم اما به طور اتفاقی کاری کردم فکر کنم جالب باشه من اوایل ازدواج به همسرم گفتم هرسال روز تولد به جای کادو ی سکه طلا از مهریه رو بهم بده از اونجایی که مهریه من سال تولد هست همشو بخشیدم فقط 20تاشو نگه داشتم یعنی 20سال سالی ی سکه بهم بده هرسال موقع تولدم شوشو. ی سکه طلا بهم میده و من کلی کلاس میزارم بعدشم تو فامیل میگم شوهرم مهریه منو. میده همه مخصوصا مردا خیلی تعجب میکنن و اونجا هم کلی کلاس میزارم و درنهایت هم سکه هام رو پس انداز میکنم
بچه ها تو رو خدا کمکم کنید زندگیم دراه از دستم میره چهار ماه ازدواج کردم ، تو این چهار ماه همش عذاب کشیدم من شاغلم با مادر شوهرم تو یه ساختمون زندگی میکنیم ایشون پایین ما بالا اما از روز اول که با شوهرم آشنا شدم قرار بر این بود که سفرمون ب مادرش یکی باشه . من ساده قبول کردم گفتم اگه هم نمیگفتی من سفرمو ازش جدا نمیکردم اجه مادر شوهرم تنها زندگی میکنه . از همون دوران نامزدی اذیت کردناش شروع شد روز سزده بدرو به کامم تلخ کرد تصمیم گرفتم خونمو جدا کنم شوهرم قبول نکرد گفتم اگه باز بد اخلاقی های مادرت شروع بشه گفت خودم دستتو میگیرم نمیزارم پایین بری . هفته اول ازدواجم مرخصی بودم صبح که دیر بیدار میشدیم با شوشو کلی اعصابومنو خرد میکردهر دفعه میگه اینجا خونه بابات نیست منم مادرت نیستم . تو هر کاری دخالت میکنه جرا دیروقت حموم میرید چرا چراغای بالا روشنه چرا زود بالامیرید . دو هفتی میشه اینقد گفت و گفت تا جاریم به خودش اجازه داد جلوی شوهرم هر چی دلش خواست بارم کرد از لفظای بدی استفاده میکرد که تو پیر دختر بودی ترشیده بودی بی خانوادی شوهرمو میفرستم با تیپا بیرونت کنه من 31 سالمه که ازدواج کردم تا حالا درس میخوندم و کار میکردم با دست پر شوهر کردم الان از اون روز خونریزی میکنم امودم خونه بابام اما نه به قصد قهر واسه استراحت که خوب شم شوهرم رودار شده میگه اخلاق خودت باعث شده بهت بی احترامی کنن بابام میگه مردی که پشتت نباشه مرد نیست نمیدونم چکار کنم لطفاً راهنمایم کنید شوهرم میگه هیچ وقت از این خونه نمیرم از مادرمم جدا نمیشم باید خودتو وفق بدی
سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست
ببخشید دوستان یه سوال داشتم امیدوارم مامان پارسا یا پردیس جون جوابمو بدن... مگه قرارنشد یه تاپیک برای مشکلاتمون بزاریم که اینجا مطرح نشه وخیلی ازبحثمون خارج نشیم. هدی جون تاپیک مشکلات رو تأسیس کرد ولی اونجا خیلی سوت وکوره .... چرا آخه؟
آسمان میخواند امشب قدسیان دف میزنند حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟ تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟ آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا! شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا! «سالروز ازدواج امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) مبارک
می شوم بیـدار و می بینم کنارم نیستی حسرتت سر می گذارد بی تو بر بالینِ من ... روحت شاد مامان مهربونم
سلام خانوما من تا صفحه 45خوندم دوتا مشکلم با راهکاراتون حل شد یکی اینکه همیشه میرفتم خونه مامانه شوشو کار میکردم هر چسم میگفتن تو دلم میریختم میومدم سر شوشو بیچاره خالی میکردم رقتم خونه مامانش دست به هیچی نزدم حتی سفره رو هم ننداختم حیاط سرمو گرم کردم رفتم دیدم حاضره تو جموکردنم میخواستم ظرفارو وردارم که خواهرش گفت وس نزن مسبری میذاری رو ظرف شویی نمیشوری )انقد شسته بودم خوبیام براشون وظیفه شده( از حرص حرفش رفتم دسشویی لفت دادم سفره رو هم جم نکردم اومدم دیدم جم کرده بعدم نشستم با گوشی پیش شوهرم ور رفتیم دومی سکوت معجزه میکنه تو خونه همیشه من بودم ک حرف میزدم میچسبیدم به شوشو اونم حس میکردم سرده الان با خودم میگم من بهش مجال نمیدادم دیشب ساکت نشستم ساعتها خودگو به زور نگه داشتم حرفی نزدم اون به سمتم اومد نازمو کشید خیلی سخت بود نتیجه داد یکی دیگم اینکه تو خونه من همه وار براش کردن تو این سه ماههی که عروسی کردیم از کارام کیف میکرد باورش نمیشد ولی دیدم براش عادت شد حتی یه بارم جرفمون شد گفتم کی این کارارو برا شوهرش میکنه که من میکنم?گفت وظیفته!!!! بله خانوما شما راس میگین همه محبتام شدن وظیفه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز