ما پنج ساله ازدواج کردیم قبلا اهل خوردن بود اما بعد ازدواج گذاشت کنار حالا یه دوست دربه در مونده داره که قبلا قم بودن اصلا همو نمیدیدن اما یه ماهیه کوچ کرده کرج تو محله ما حالا اینا هر روز خدا باهمن و این دوستشم اهل همه چی هس از وقتی این اومده شوهرم هرشب مشکوک میزنه حالا امشب زنگ زد که بیا بیرون اینم رفت بعد دو ساعت مست اومد خونه یعنی وقتی دوستش پیادش کرد همچین میخندیدن که همه ی همسایه ها دیدن خلاصه اومد خونه و بوی دستشویی رو بهونه کرد و همه جارو اسپری زد که من نفهمم وقتی اومد پیشم از بوی الکلش حالم بهم خورد و یه دعوای مفصل کردبم و بهش گفتم ب زنش میگم که شوهرشو جمع کنه از وقتی اون اومده هر شب خدا مشکوکی میگه تو غلط کنی ب زنش بگی اگه بگی از زندگی فسقت میکنم گفتم به درک دیگه زندگی نمونده که میخام طلاقمو بگیرم گف برو هر گوهی میخوری بخور بعدم گرفت خوابید بنظرتون چیکار کنم انقد گریه کردم چشام نمیبینه خدایا
فعلا بزار صبح بشه .اثرات مستی از شوهرت بپر ببین چی میگه باهاش حرف بزن
کاش نسل این شوهرا منقرض بشه منم با شوهرم دعوا کردم حالم بد شده خسته شدم از دستش
خب باشه مشروب بخوره فقط هرشب زیاده روی هسن قص
وای نزاری با دوست بگرده ها بدبخت میشی
اگه قصدت طلاق نبست باید هوشمندانه تر عمل میکردی و آروم دورش میکردی وقتی میگی اون دوستش باعث شده
عزیزم تا جایی که میتونی رابطه شوهرتون با دوستش قطع کن اگه ادامه پیدا کنه خیلی بدمیشه
اگه شمارشو حفظ نیست از گوشیش پاک کن یا زنگ بزن خانومشو تهدیدش کن
و آخرین راه اینه که پیگیر باش تو املاکی ها که از جایی که هستید برید
خونواده اش اهل مشروب هستن؟؟منظورم اینه پدرشوهرت بفهمه چه واکنشی داره؟شوهرت ازش حساب میبره؟
از در نصیحت وارد شو
بزار صبح بشه، فعلا تا صبح صبر کن
صبح حرف بزن وخط قرمزهاتو براش یاد آوری کن، اگه تکرار کرد برخورد کن
من مشروب ورفیق بازی برام خط قرمزه، بره سمتش وتکرار کنه ، زنگ میزنم پدرش میگم پسرت الکلی شده بیاید جمعش کنید 😑
چون مرد که بره دنبال رفیق بازی دیگه زندگی آرامش نداره
نه اصلا اهلش نیستن ولی پدرشم براش پدری نکرده بگمم عین خیالش نیس حتی وقتی فهمید داره سیگار میکشه نزد دهنش میگف من سیگارمو میدادم این روشن میکرد الان برا خودش سیگاری شده و میخنده و از شوهرمم سیگار میگیر کلا خانواده دو هزاری داره
من دقیقا عین مشکل شما رو داشتم
بار اول ک خورده بود بعد مستیش صحبت کردیم و گفتم خط قرمزمه و اگر بار بعد تکرار کنی مستقیم با دوستت صحبت میکنم اونم قبول کرد.
بار بعدی هم تکرار کردن منم به دوستش زنگ زدم هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم و تهدید کردم میرم درخونشون جلو زنش آبروشو می برم... بعدشم با شوهرم بحثم شد ک چرا اینکارو کردم و تا چند روز قهر بود ولی کم کم خودش آشتی کرد دیگه هم سایه اون دوستش از سرمون رفع شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
