من انقد آدم آرومی بودم که حتی حرف نمیزدم تا ازم سوال نمیپرسیدن
بعد فهمیدن خیانت شوهرم یک شبه انگار عوض شدم
همون شب که فهمیدم نصف وسیله هارو شکوندم بعدم انقد شوهرمو زدم که صب گردنش کج بود از درد
نصف تی شرتاشو تو تنش پاره کردم
هرروز میزنمش دست خودم نیس انقد موهاشو کشیدم رفته از ته زده موهاشو