وین دهر دونده به یکی مرکب ماند
کز کار نیاساید هر چند دوانیش
از بهر جفا سوی تو آمد، به در خویش
مگذار و ز در زود بران گر بتوانیش
فرزند بسی دارد این دهر جفا جوی
هریک بد و بیحاصل چون مادر زانیش (۱)
ناکس به تو جز محنت و خواری نرساند
گر تو به مثل بر فلک ماه رسانیش
گه غدر کند بر تو گه مکر فروشد
صد لعنت بر صنعت و بر بازرگانیش
بیحاصل و مکار جهانی است پر از غدر
باید که چو مکار بخواندت، برانیش
جز حنظل و زهرت نچشاند چو بخواندت
هرچند که تو روز و شبان نوش چشانیش
پند تو تبه گردد در فعل بد او
پرواره کژ آید چو بود کژ مبانیش
چون پند نپذرفت زخود دور کنش زود
تا جان عزیزت برهانی ز گرانیش
زیرا که چو تیر کژ تو راست نباشد
آن به که به زودی سوی بدخواه جهانیش
هرچند که دیر آید سوی تو بیاید،
چون سوی پدرت آمد، پیغام نهانیش
آن است خردمند که جز بر طلب فضل
ضایع نشود یک نفس از عمر زمانیش
آنکو سرش از فضل خداوند بتابد
فردا نکند آتش و اغلال شبانیش
(۱) حضرت امير المؤمنین(ع) در خطبه 103 نهجالبلاغه، دنيا را به خودآرايی مانند کردهاند که خويشتن را برای فريب ديگران ميآرايد، در کيميای سعادت مثلی شبيه به اين نگاه مولا علی (ع) ديده ميشود: «مثل دنيا چون زنی نابکار مفسد است که مردان را به خويشتن غرّه می کند تا عاشق کند و آنگاه به خانه برد و هلاک کند.
جهان خاکی چنان است که هستی آن، بر نیستی استوار است. نسلی می رود که نسلی دیگر به جای آن می آید. این عروس هزار داماد، شوهری را می کشد و شوهری دیگر اختیار می کند.