خوشبحال دوستم
ماشینش لاماری عه الانم دارن میرن سمت پونک
خیلی بریزبپاش داره دوستم خیلی خرج میکنه
هرسری ک میریم بیرون قبلش کشوهرم همش مقاومت میکنه ک نریم ولی بعدش ک میریم شرمندگیو از چشاش میبینم وقتی ام میایم خونه تایکی دوروز تو خودشه بچم
امروز رفته بودیم بیرون اولش دوستم گفت بریم پاساژ من یکم خرید دارم میخام توهم نظر بدی
رفتیم توی مغازه ی خیلی لاکچری دوستم مانتو اینا بخره
بعد مغازه دار افتاد دنبالم و همش از جنساش تبلیغ میکرد راستش خوشم اومد ولی شوهرم پولنداشت ونخواستم تو فشار بزارمش دورازجونش سکته کنه ازبین بره دودش ت چشممن میره (خیلی ادم ضعیفیه میدونم بهشم زیاد فشار نمیارم سر پول میدونم نمیتونه تحمل کنه) دوستم رفت پرو کنه منم داشتم لباسارو نگاه میکردم شوهرم از دور ی لبخند ملیح زد بعدش اومد با ناراحتی بهم گفت شرمندتم بغض کرده بود به بهونه دستشویی کردن رفت از مغازه بیرون
مثلا خریدی ک دوستم کرد ۳.۷۰۰ شد و ما کلا تا اخر ماه ۳ تومن داشتیم ولی بخدا دم نمیزنمچون میبینم شوهرم زحمت میکشه
شبشم رفتیم رستوران ازین رستورانایی ک پولجاشو میگیره🤦🏻♀️اخرشم شوهر دوستم گفت بریم کافه مجبور شدیم کلی پول خرج کنیم میدونم تا اخر ماه پول نداریم شوهرمم بزور جلو گریه شو نگه داشت
اصلا دلودماغ نداره اومدیمخونه رفت دسشویی یه راست اومد بغلم کرد خوابید فردا صبح زودم باید بره سرکار (از همینجا میخوام بت بگم میدونم چقد زحمت میکشی میدونم چشمم موند دنبال اون لباسا ولی همین ک تا صبح با صدای نفسات میخوابم برام اندازه صدتا پاساژ ارزش داره جون من:))))
( خیلی دوست دارم فردا بهش بگم من تورو بخاطر خودت میخام لطفا بخاطر پول حرص نخور وقتایی ک قلبتو میگیری میشینی یگوشه حالم بد میشه ) ولی میترسم بقولیروشزیاد شه
بنظرشمابکنم اینکارو!٫
ببخشید طولانی شد