خرداد ۹۸ همسرم اومد خواستگاری ب قولی عاشقم شد
سر خواستگاری خونوادش مهر و جهيزيه رو قول نکردن یبار بهم خورد جلوی همه وایساد دوباره اومد خواستگاری
حد وسط حرف خونوادش و خونواده من و قبول کردن.
یعنی ۴ تیکه و ۲۱۴ سکه
هستین بقیه شو یگم؟؟؟
طولانیه دلمم گرفته کلی حرف دارم
خب
بگو عزیزم
بگو
لایکم کنید
همسرم خیلی خوبه واقعا بعد گذشت ۵ سال مثل روز اول دوسم داره
صفر تا صد جشن هام لباسام طلاهام همه ش با خورش بود
بله برون گرفتیم خوب بود واقعا
جشن عقدمم دوس داشتم با اینکه نتونستم لباس زیاد بخرم ولی لباسم خیلی قشنگ بود
سرویسمم خیلی دوس دارم فکر نمیکردم بتونم سرویس ب این سنگینی بردارم
رسیدیم ب خرید جهيزيه
۴ تیکه همسرم گاز یخچال تلویزون ک لباسشویی بود
اون موقع وام ازدواج ۳۰ تومن بود هزینه این ۴ تیکه مم شد ۵۰
مارک ال‌جی و سامسونگ گرفتیم همرو
من همش میگم کاش ی مارک معمولی تر برمیداشتم ب حرف خونوادم عمل میکردم جهاز و ۵ تیکه میخریدم یعنی میتونستم راحت فرشم بخرم
الان حس میکنم اشتباه کردم
چله ای برام آوردن
ی جشنمفصل مامانم برام گرفت انصافا خانواده همسرم همیشه شیک و مرتب بودن .
ولی یادمه برای چله م من چون تازه النگو هامو عوض کرده بودم همسرم پول نداشت لباس برای چله نخریدم
فقط تونستم پالتو و پوتین و این چیزارو بگیرم
کسی نیست برای خودم میگم؟؟؟
چرا حرفات نیمه کاره مونده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
