مرواریدسیاهم مدیر استارتر عضویت: 1403/04/11 تعداد پست: 267 عنوان از نامزدی اجباری تا مهاجرت❤️🩹🙃 33090 بازدید | 320 پست اگه هستین و میخونینمیخام داستان زندگیمو بنویسماگه نمیخونین بگین ننویسم♥️ 1403/04/12 | 01:06 14 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
to_be_cute1383 عضویت: 1402/07/14 تعداد پست: 1173 نیستم نمیدونم چی بنویسم 🤦😂 بزار فکر کنم. در حال نوشتن...
مرواریدسیاهم مدیر استارتر عضویت: 1403/04/11 تعداد پست: 267 ۱۵ سالم بود که تو یه مسافرت باهاش آشنا شدمیعنی اونجا اولین باری بود ک همو میدیدیمبا خونوادش از قبل آشنایی داشتیم ولی اونجا اولین باری بود ک دیدمش
مرواریدسیاهم مدیر استارتر عضویت: 1403/04/11 تعداد پست: 267 دقیقا یادمه وسطای تابستون بودهمه مون قصد سفر کردع بودیممنم امتحانام تموم کرده بود و دلم میخاست برم سفر
مرواریدسیاهم مدیر استارتر عضویت: 1403/04/11 تعداد پست: 267 وسایلمونو جمع کردیم و راهی سفر شدیماون موقع گوشی نداشتم و از گوشی مامانم استفاده میکردمعاشق طبیعت بودم زیااادبین راه نزدیک شهرشون ایستادیم تا عکس بگیریمگوشیو مامانمو برداشتم و یدونه استوری گذاشتمبه ثانیه نکشید گوشی زنگ خورد
farah67 عضویت: 1397/02/26 تعداد پست: 3497 آخه لعنتی تازه عضو شدی اومدی خاطره بنویسی؟؟؟من پنج ساله اینجام نهایت دو تا خط بنویسم اونم سه روژی یکبار شیطان که رانده گشت جز یک خطا نکرد☝🏻 خود را برای سجده ی آدم رضا نکرد☝🏻 شیطان هزار بار بهتر ز بی نماز☝🏻 او سجده بر آدم و این بر خدا نکرد
مرواریدسیاهم مدیر استارتر عضویت: 1403/04/11 تعداد پست: 267 مامانش بودبعدشم خواهرشتا فهمیدن نزدیک شهرشونیم دعوتمون کردنماهم راه افتادم اونوروقتی رسیدیم ادرس خونه شونو گرفتیم ولی خوب بلدی نبودیم