2733
2764

مسابقه کشوری کاراته دارم،کمربند قهوه ای هم دارم تازه انتهایی‌ایم مسابقه رو هم که مربی مون گذاشته بود قبول شدم،ولی مادرم میگه نه نرو 

۱میگه آسیب میبینی(سبک ما کنترلی هست خب اصلا ضربه اسابط نمیکنه)

۲میگه میری دوباره ساعت۲ نصفه شب برمیگردی (چون یک دفعه کرمان بودیم قرار بود ساعت۱۰ اینا برگردیم ولی۲:۳۰ شب رسیدیم ولی خب همه ی مسابقه های کرمان اینجوری هست بیخشید ولی خیلی ول و چله ولی اینجا شیرازه و کشوری هست دور نمیشه مطمئنم)

تو رو خدا بگید این چند وقت خیلی تلاش کردم برای مسابقه😭😭😭😭(بابام موافقه ولی اگه مامانم بخواد در عرض۳سوت نظرشو عوض میکنه)

بگید چه گلی به سر بگیرم😭

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

منم مسابقه دارم

۴ ماه باید برم اصفهانو بیام البته تو لیگم ولی خب

از اونجایی ک بابات راضیه برو ب بابات بگو راضیش کنه منم مامانم خیلی گیره ولی نشستم با بابام صحبت کردم

حتی بابامم عجیبه قبول کرد با اینکه ۲ تومن باید میدادن

ولی بابام راضی شد مامانمم حرفی نزد

ب بابات بگو رو اعصاب مامانت کار کنه

یکیو میشناسم دعوت شده بود به تیم ملی دو میدانی خونوادش نذاشتن بره:)

نویسنده 📝 و نوازنده🎻                                                 ⛔️درخواست دوستی قبول نمیکنم⛔️

به یکی که مامانت بهش اعتماد داره بگو باهاش حرف بزنه راضی بشه

‏از داشته هامون لذت ببریم و بدونیم که همین چیزایی که شاید برای ما عادی شدن و دیگه به چشممون نمیان،       آرزو و رویای خیلی از آدماست...🌱

برو

واقعا بیخیال نشو

اینکه نرو چون ممکنه اسیب ببینی مثل اینه که بگی غذا نخور چون ممکنه خفه شی

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز