با شوهرم قهر بودیم محلم نمیداد
اصلا خواب نمیرفتم دلم بهونه میگرفت تو همون چند ساعت فهمیدم به شدت وابستهشم و دوسش دارم به شدت به بودنش عادت کردم شروع کردم گریه کردن
اومد پیشم و باهم حرف زدیم قول دادم دیگه اذیتش نکنم دیگه خوب باشیم باهم
وقتی باهام خوب شد دیگه راحت تونستم بخوابم و سریع خواب رفتم :)
فردا صبح همسرم میگفت دور سرت بگردم که دیشب تا باهام آشتی نکردی خواب نمیرفتی بعدش یجوری مظلوم خوابیدی تا نصف شب داشتم نگات میکردم
چقد وابسته بودن سخته
مخصوصا من 18سالمه تو این سن آدم بدجور وابسته میشه
اونایی ک دوست پسر و اینا دارین واقعا از این نمیترسن یهو رابطشون تموم شه و بره به هر دلیلی یا بهم نرسید آخرش
توروخدا تا ازدواج نکردید وابسته کسی نشید دوسشم نداشته باشید سخته خیلی جدایی
وابستگی خیلی بده:)))