ی دوستی داشتم زمان مدرسه، ک خیلی خیلی محجوب و مظلوم بود خیلی باحجاب بود خیلی خجالتی بود ما مدرسه کدتعطیل میشد میرفتیم خوراکی یا هرچی از مغازه های توراه میگرفتیم این نمیومد میگف روم نمیشه.رفتیم اردو شب موندیم این با دامن و روسری میچرخید با اینکه همه دختر بودیم حتی همینجوری میخابید
هفده سالگی عقد کرد ازین رو بذاون رو شد شوهرش خیلی پولداره ولی حیف ک .....
بقیشو مینویسم الان