سلام عزیزم
ممنون از محبتتون برای مادرم . و ممنون از این که منو لایق نصیحت کردن میدونید من فقط تجربه مو میگم امیدوارم به دردتون بخوره .
ببینید این که کیفیت رابطه با همسر یا مشکلات زندگی روی رفتار مادر تاثیر بذاره حقیقت محضه . بالاخره ما هم ادمیزادیم ولی این که چه جور وضعیت رو کنترل کنیم دیگه یه توانایی درونیه که خودمون به دست میاریم . مثلا شما که میگید عصبی هستید قطعا علتی داره . مثلا خدای نکرده مشکلی یا سوگی برای شما پیش اومده . گاهی خیلی ساده علت مثلا کمبود ویتامین های بدنه که در مادران خیلی رایجه . پس اولین قدم اینه که من مادر برای خودم و سلامتم ارزش قائل باشم و به خاطر خودم و درجه بعد بچه ام و دیگران دنبال علت باشم و رفع مشکل . مثلا یه خانم حتما باید دوره های منظم مولتی ویتامین بخوره این در رفتارش موثره . الحمدلله اهل نماز و دعا هم هستید همین خودش خیلی کمک میکنه در ارامش .
نکته دیگه این که دائما به خودتون یادآوری کنید که این بچه یه موجود بی گناهه که به اراده خودش به این دنیا نیومده درسته که در لحظه باعث میشه شما از کوره در برید ولی این بچه که درک نمیکنه شما الان خسته اید یا ناراحتید اون در جهان خودش سیر میکنه و مهم تر از همه این که پناهی جز شما نداره . مادری بجه شو سخت ترین تنبیه هم کنه باز می بینه بچه معصومانه پناه میاره به مادرش . پس این مسئولیت مهم ماست که همه چی رو سر بچه مون خالی نکنیم .
یه نکته دیگه این که برای خودمون یه وقتی رو قرار بدیم به هر عنوانی که شده . یه وقت فکر نکنید من در باغ گل و بلبل بچه بزرگ کردم . منم روزگاری دست تنها دو بچه رو بزرگ میکردم و این وقت فقط حدود یک نصف شب برام پیدا میشد وقتی همه خواب بودن و خونه تاریک بود حس میکردم اخیییششش الان دیگه هیچ کس با من کار نداره . اون وقت توی تاریکی اروم می نشستم و مثلا یه سیب پوست میگرفتم و اروم و بالذت میخوردم . شاید فکر کنی کار ساده و بیخودیه ولی همین حس که چند لحظه ادم مال خودش باشه کلی انرژی ادمو افزایش میده . کلا توی اون لحظه به بدنم و روحم توجه میکردم که چی میخوام . گاهی خیلی ساده میخوابیدم . گاهی اهنگ گوش میدادم چند صفحه کتاب میخوندم توی گوشی میچرخیدم . این کارا ممکنه چند دقیقه طول بکشه ولی انرژی ادمو تامین میکنه .
و نکته اخر این که هر جا خسته شدی صبوری کن و بدون این جوری نمیمونه . یکی از دلایلی که من با وجود دست تنها بودن دو بچه رو با اختلاف سنی چهار سال دنیا اوردم همین بود . سختی کشیدم ولی اینجوری نموند بچه ها ماشا الله زود بزرگ میشن از دوره ای به دوره دیگه هیچ وقت بی مشکل نمیشن ولی اسون تر چرا . مثلا مدرسه ای که میشن می بینی اخ جون یه صبح تا ظهر در اختیار خودتی و دنیایی برنامه میتونی بریزی .
پس صبوری لازمه .
در نهایت این که بچه ها رو باید درک کرد مثلا یه لیوان اب یا یه چنگال یا حتی پریز برق شاید برای من و شما یه وسیله الکی و ساده باشن ولی برای بچه هر کدوم یه گزینه برای جهان بینی و تجربه هست پس این من مادر هستم که یه سری مرز میذارم یه سری ازادی . مثلا پریز برق رو قطعا محافظ میزنم چون خطر داره ولی مثلا کلی کاسه و لیوان میذارم حلوش تا از این یکی اب بریزه توی اون یکی . و این هنر مادر بودنه