ببخشید قشنگم من این پستتون رو نخونده بودم،ب نظر من باباتون اگه دلش میخواست شما تو مراسم ابجیتون باشین قطعا خودشون پادرمیونی میکردن و ی راهی برا اشتی باشوهرتون پیدا میکردن ن اینکِ تو این موقعیت اتیش رو شعله ور تر کنن،من باشم نمیرم چون اگه بابام میخواس من تو مراسم باشم خودش بزرگتری میکرد و پاپیش میذاشت برااشتی ن ک بگه شوهر خواهرتون رو دعوت نکنین
خیلی متاسفم که بین پدرو شوهرت گیر افتادی پدرت به خاطر شما هم که شده به بهانه عروسی کدورت وکنار میذاشت باید دعوتش میکرد چه بری یا نری سر خوردگی برای تو میمونه اگه براشون مهم بودی دعوتش میکردن
عزیزم جنسیت بچه ات چی شد؟
وقتی احترامی برای شوهر شما قائل نشدن یعنی احترامی برای شما قائل نشدن حداقل به خاطر دخترشون هرچقدرم دامادشون بد باشه باید دعوت می‌کردند میدونم عروسی خواهرته سخته نری ولی اگه نری احترام شوهرتو نگهداشتی
تواین چندساله که ازدواج کردیم هرچی پدرم کفت شوهرم کفت چشم نمیکم شوهرم انسان کاملیه نه ولی بابام هیچوقت ازشوهرم خوشش نمیومد نفهمیدم چرا و کم کم این حس به شوهرمم منتقل شد الان بااین دعوت نکردنشون بهم ثابت شد که اونقدری که فکر میکردم براشون اهمیت ندارم
باید بگم، شوهرتون
مهمتره
اگه شمارو میخوان، باید شوهرتونم بخوان
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
