عزیزم اولش باید آروم باشی، الان تو پولی واسه گذروندن زندگی داری، کاری چیزی، تحصیلات، الان باید به اینا فک کنی که چطوری و کجا قراره زندگی کنی، بعدش تصمیم میگیری که چیکار کنی ولی مطمئن باش ماه هیچوقت پشت ابر نمیمونه، مرگم آرزو نکن چون مرگ حقه،به وقتش حق به حق دار میرسه، همه چیز روشن میشه براشون اونموقع از عذاب وجدان نمیتونن زندگی کنن
عزیزم وقتی که میگی فقط خدام شاهده کاری نکردم بدون تورو میبینه و به بدترین شکل انتقامتو میگیره نفرین هم نکن واگذار کن به خودش
برای آرامش دلت دعا میکنم خدا یار دل شکستگان است حتما روزی برات بهترشو جبران میکنه
خوابگاه ۶ تخته در ماه حدودا ۳ میلیون وخورده ایه
از هتل ارزون تر در میاد
میدونم ناراحتی جانم
اما شرایطت طوری نیست که فرصت غصه داشته باشی
اول باید خیالت از درامد و محل زندگیت راحت بشه بعد اقدام کنی به ثابت کردن خودت
عذاب وجدان ندارن نقشه کشیدن از من پول بگیرن ولی نتونستن بعد منو تهدیدم کردن آبرومو بردن جلوی خانوادم خیلی حرفای زشتی پشت سرم زدن گفتن عکس و فیلماتو داریم پخش میکنیم از خونه هم انداختنم بیرون خانوادم گفتن ما تورو نمیشناسیم واقعا پول چندانیم ندارم اولش ارزو کردم چشامو ببندم صبح نشه ولی خب شاید کار بتونم پیدا کنم تحصیلاتم بد نیست موقعیت شغلی دارم
نمیتونم خودمو ثابت کنم مشکلم اینه 💔 کسی حرفمو باور نداره اونا هم منو با آبروم تهدید کردن گفتن با فلان پسر رفتی ما ازت عکس و فیلم گرفتیم تو شهر همش پشت سرم حرفای ناجور میزنن جوری که میترسم معاشرت کنم با یکی به خاطر قضاوتا خدام شاهده که میخواستن ازم اخاذی کنن فهمیدن من بی کس و کار و تنهام من مقاوت کردم الان اینجوری دارن تهدیدم میکنن💔
به خدا توكل كن اونا تقاص تهمت و بي ابرويي رو ميدن شك نكن الان فكر شغل و كار باش از صفر شروع كن
من پسرعموی شوهرم بازنش اختلاف داش ما رفته بودیم خونشون من نمیدونستم.تازه ازماهم پیش دوس دخترسابقش حرف مفت زده بود.منم قبل رفتن بهش گفتم و گله کردم.صداشوبردبالازنشم فهمیدوبرادرومامان زنشم اونجابودن کلی بهم فوش دادن منو بیرون انداختن مابرای کاری رفته بودیم اونجا.بعدش عموی شوهرم گفته بوداین دختره چون پسرم نگرفتتش شده زن پسرداداشم .پشت من ب عروسش گفته بود.اونم با پیام بمن گف.منم کلی گریه کردم وسپردم بخدا زندگیش طلاق شد مادر دخترع مرد وپدرشم مرد
دقیقا باهمین وضعیت شمارو داشتم خونمون از شهر دور بودپیاده و بدون پول رفتم تا رسیدم و ماشین گرفتم رفتم خونمون.قبلشم کلی از من ب اون دختر بد گفته بودن خرابم کرده بودن درصورتی ک غریبه بودم از رو حسودی.امامن سکوت کردمووصبر وبخداسپردم و خدا تقاص من رو گرفت و از ته دل خوشحالم چون خدارا دارم
