2733

متاسفانه دوست بودیم الانم ی هفته شد که باهم حرف نزدیم تو این ی هفته ی قطره اشک نریختم ولی امشب انقد حالم داغونه که شکم درد داره امونمو میبره

خواستگاریم اومده بود قرار بود جوابشون رو بعد از ختم مادربزرگم بدیم که امروز مادرش با مامانم صحبت کرد و خانوادمم کاملا مخالفن

منم گفتم مخالفم و تموم شه نمیدونم از پسش برمیام یا نه ولی همینجا قول میدم حتی حاضرم قسم بخورم که جز اون کسی رو تو قلبم راه ندم

فقط فهمیدم خیلی براش بی‌ارزش بودم

فهمیدم اونقد بی ارزشم که حتی استوریای غمگینشم هیچ ربطی به من نداره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

عاشقی خیلی شیرین بود

بهترین حسی که ی آدم میتونه تجربه کنه و همچنین تلخ ترین

خوشحالم که خودم از زندگیش رفتم

خوشحالم که این حس رو الان تجربه کردم تا دیگه به هیچ مردی دل نبندم

خوشحالم که میتونم مسیرم رو راحت تر انتخاب کن

خب تو هم هیچ تلاشی برای رسیدن بهش نکردی سریع تا خانواده گفتن مخالفیم شما هم گفتی مخالفم

خب ی هفته قبل از اینکه مادرش با مامانم صحبت کنه من کات کردم و اون هیچ تلاشی نکرد هیچ حرفی نزد

حاضرم تا آخر عمرم منتظرش بمونم اما نه وقتی موندنی ندارم 

خب ی هفته قبل از اینکه مادرش با مامانم صحبت کنه من کات کردم و اون هیچ تلاشی نکرد هیچ حرفی نزدحاضرم ت ...

خی تلاشی از این بیشتر که مادرش رو جلو فرستاده و خواستگاری کرده؟ 

سر چی کات کردی؟

بالاخره داره پیدا میشه رنگین کمون🌈🌈
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687