بچه ها من اولین باره دارم اینجا درد دل میکنم
من پدرم معتاده و خیلی اذیتمون کرده تاحالا
من الان متاهلم و ۲۳ سالمه یعنی ۹۰ درصد بخاطر پدرم ازدواج کردم
داداشم ۲۹ سالشه آرایشگره
عصر به شوهرم گفتم بیا بریم یه دوری بزنیم
همینطوری که داشتیم میچرخیدیم شوهرم گفت بیا بریم پیش داداشت منم موهامو مرتب کنم گفتم باشه
تا رسیدیم اونجا دیدیم داداشم داره جلو مغازه سیگار میکشه
یعنی اول شوهرم دید گفت عه فلانی هم سیگار میکشه من انگار دنیا رو سرم خراب شد
داداشمم هول شد سریع سیگارو انداخت و اومد پیش ما
دیگه من جلو شوهرم هیچی بهش نگفتم
الان پیام دادم هرچی از دهن در اومد بهش گفتم
گفت ۲ساله میکشم قول میدم از فردا دیگه نکشم
گفتم تا ترک نکردی دیگه باهام حرف نزن
واقعا خیلی ناراحت شدم الانم کلی گریه کردم قایمکی