خسته شدم از بار مسئولیت فککری
چند ماه پیش حالش بد شد من تک و تنهاااا هررروز تو راه بینارستان
یککک نفررررر نگفت کمک میخوای؟
انقددد فشارروحی روم بود تو ماشین عینک دودی میزدم گریه میکردم خودش نفهمه
بعد کلی عکس و سیتی که سالم بود
دکترmriشو دید گفت تومور داری تو سرتو ولی بیخطر و مثل غده جرییه و نیازی به هیچی نیست
بعد اون گفتم مامانم بیا ببریم یع دکتر دیگ هی گفت نه
هرروز گذشت و تواین ۹ ماه اگ سردردم بگیره من میمیرم و زنده میشم
چند وقته خیلی زود خستع میشه رنگش زرد میشه هرچییی میگم بزیم دکتر میگه نه
امروز بیرون بودم رنگش زرد شد منم عصبییز شدم دیگ نفهمیدم چیکار میکنم
داد میزدم چرا نقش ادمای مظلوم و بازی میکنی؟؟ادم خودخواهی هستی
کلی دعوامون شد
خدایی روانی شدم چیگار کنم؟