عموم و زنعموم دارن طلاق میگیرن هیچکدوم بچه رو نمیخوان
عموم سادس ولی زنعموم نه همه کاااارررر میکنه ،خیانت ،سیگار ،مشروب ،اصلا شوهرشو ب ی ورشم حساب نمیکنه
الانم میترسه بچه رو ببره یوقت مانع خوشگذرونیش شه
عمومم که سر کار میره ی مادر پیر داره شرایطشو نداره نگه داره
مامانم میگه من نگه میدارم اونقدر اعصابم خورد شد
بچه ۶ سالشه به قدری با ادب که چی
ولی میگم الان بچه رو نمیخوان پسفردا ی چیز میشه ۷۲ تا صاحب پیدا میکنه
حالا از دیروز بچه خونه مامانمه ، نه بهونه مامان باباشو گرفته نه چیزی
من ازدواج کردم اتاقم با وسایلاش و اسباب بازی هاش همونجور دس نخورده مونده مامانم میگه با اونا مشغوله ،ب مامانم کمک میکنه
به مامانم میگه زنعمو تو کار نکن من برات ظرفارو میشورم
همین دخترعموم خونه مامانش هم کارارو میکرد ،مامانش تنها میزاشتتش خونه و میرفته سرکار
دلم به بچه میسوزه حالم خیلی خرابه