کاش مهمونیا مثل قبل صفا و صمیمیت داشت
عید قربان مهمون داشتیم فامیلای پدریم بودن
یکی از عموهام شهر دیگه زندگی میکنه کم میاد اینجا خیلیییییییییی دوسش دارمممم
این سری تو مهمونی حضور داشت
بابامم یه جوریه که به مهمونیاش معروفه هم دست و دلبازه هم تعریف از خود نباشه دستپخت من و مامانم تو فامیل زبانزده
این سری چون عمومم بود سنگ تموم گذاشتیم مهمونی ساعت 11.5 اومدن 2 رفتم(بماند که شعور ندارن و فقط سر سفره میانن بعد از اینکه جم شد هم میرن!)
تو تایم قبل از مهمنی شربت و شیرینی و پفیلا و اسنک هندی درست کرده بودیم خوردن
ناهارم مرغ بود واسه شکیل شدنش نصف مرغ رو واسه دو نفر گذاشته بودیم
یکی از بدتریننننننننننننننننن اخلاقای بابام اینه که هروقت سفره پهن میشه میگه غذاتون کمه!!!!!!!!!!!!!!!
با اینکه قبلش مقدار مرغ و اینا رو قبل از پخت نشونش میدیما
سفره پهن شد هنوز کسی قاشق نبرده بود تو غذاشون گفت کمه!!!!
دلم میخواست جیغ بکشم
آخر سر اندازه 6 تا آدم بالغ و شکو برنج اضافه اومد حدودا یکی و نصفی هم مرغ پخته شده اضاف اومد. فقط این بار نیس بخدا همیشه سر همه مهمونیا اندازه دو وعده خانواده خودمون غذا اضافه میاد
چیکار کنیم با این اخلاق گندش؟
باز عید غدیر مهمونی داریم مطمئنا همین بساطه یه چیزیم بگی بر میخوره بهش میگه شما بد مهمونین!