یه حس بد مسخره دارم مادرم خونه شونو ساختن

😕چرا بعضی پدر مادرا اینجورن؟؟

یکی هم همسایه ماست ی تک پسر داره تمام ارث میراث زدن بنام پسره و ماه ب ماه هم ن عروس میاد ن پسرشون ..بعددو س تا دختر داره بیچاره ها مستاجرن ....وضعیت زندگی داغون 

بعد همین خانمه پیر زنه رو میگم نمیدونی چقدر انتظار از دختراش داره تحویلش بگیرن ...واقعن تو مغز اینا چی میگذره

شاید منظورش اینه بهش کمک نمیکنن دقیقا بابایه من ۲تا مستاجر داره یه خونه خالی ک منتظره داداشم زن بگیره بره تو اون خونه و منی ک تو یه خونه فوق العاده کلنگی نشستم و عینه خیالشون نیس

خواهر منم ازدواج کرد شب عروسیش که همه رفتن خاله م تو اتاقم های های شروع کرد گریه که مردم شانس دارن دختراشون رو به چه موقعیت هایی شوهر میدن

حالا خودش دختراش رو با عجله بیست سالگی شوهر داده بود خواهر من درس خوند و شاغل شد و بیست و هشت ازدواج کرد...تا قبلش میگفتن وای سنت میگذره هاااا

دنبال کار و حرفه ای باش   شرایط کار بیرون نداری    دوره خیاطی جیزی بگذرون  آنلاین شاپ کوچیکی راه بنداز یا کار بسته بندی  نمیدونم  بلاخره آدم خودش باید خودش رو نجات بده بکشه بالا

خب شما چرا نمیری؟ حالا فرضا یکی مبل میخواد بخره یکی نیاز نداره قرار نیست همه باهم بخوان تو ی زمان خرید کنن که میتونی بری باهاشون خب دلت واشه اگه خواستن نظری بدی 

مث خانواده من داغون و بی پول باشن و همش توقع کمک داشته باشن خوبه؟ 

خدا روشکر کن غصه اونا رو نداری ما همش باید دست مادر خواهر رو بگیریم وبشینیم غصشونو بخوریم 

چندتا خواهر برادرید؟ فقط با این خواهرت اوکیه؟

بدبخت باشی دلسوزی میکنن خوشبخت بشی دق میکنن😂

ببین فکرتو عوض کن میفهمم بخاطر اینکه تو مثل اونا نیستی ناراحتی. من خونه پدرم همه جوره آزادی داشتم مادرمم.خواهرامم الان ازدواج کردن تو رفت و امد تو خرید کردن تو جشن و لباس و هرچیزی ازادن‌. هر وقت جمع میشن میرن بیرون پارک خرید مهمونی ولی من.....من حتی حق ندارم تاجلو در برم یا اصلا یه پلاستیک بخرم یا یه مغازه برم...‌ من حتی حق انتخاب لباسمم ندارم‌ هیچی  یه بار جمع بودیم همسرم  تازه یه بارونی خریده بود برام گفتم میخوام فلان چیزو بخرم . خواهرم از رو شوخی گفت مگه بارونیتو بفروشی بیا من از سر صدقه ازت میخرم  وگرنه شوهرت که بهت پول نمیده. اونجا دلم ترکید ولی به روی خودم نیاوردم

تاپیکامو بخونی میقهمی توچه حالیم ....ولی براشون خوشحالم خداروشکر اونا خوبن بدبختی سهم من بوده انگار