دیگل رفت تا امشب که بهم زنگ زد
داشت گریه میکرد(امار کامل رابطه خودشو دختره رو دارم و میدونم النم باهمن)
زنگ زد گفت اره اولاش باتو اشنا شدم جای اونو برام بگیری
خودم خبر نداشتم گذشت گذشت ولی الن که کنار اونم فهمیدم که تو واقعا فرق داشتی خیلی هم التماس کرد که بهم فرصت بده همه چیزو کم کم بدون اینکه اون دختره ازم دلخور بشه تموم میکنم برمیگردم هیچی برات کم نمیزارم گفت تموم این مدت فکرش پیش من بوده اون شب بعد از اینکه رفتم کش مو رو پیدا کرده دوباره دستش کرده عکسشم برام فرستاد که پیششه
الن من موندم چیکار کنم باید بهش اعتماد کنم یا داره خامم میکنه باز گولم بزنه نابودم کنه؟