من آزار جنسی از طرف یه مرد تو نه سالگی و یه داییم تو ۱۷ سالگی داشتم لمسی بوده و رابطه ی جنسی برقرار نشده به مامانمم گفتم حرفامو جدی نگرفت
من تحقیر و کوچیک شدن از طرف پدر و مادرمو تو جمع فامیل داشتم حتی یادمه بچه بودم می خواستم با اصرار خونه ی مادربزرگم بمونم چون الویه دوست داشتمو اونم غذای مورد علاقه ی منو درست کرده بود ولی مامانم منو به زور آورد خونه و از تو خیابون رد میشدیم با لگد زد تو پام اشک تو چشمام جمع شد و کتکهای دیگه
من بر خلاف خواست و اداره ی خودم رشته ای رو خوندم که دوستش داشتم و رویای بچگیم بود ولی تو بزرگسالی برام رویا نبود فقط به خاطر اینکه مستقل میشدم و حقوق دانشجویی داشتم و با تهدید خانواده که یه ریالم پول نمیدیم بهت برای دانشگاه دیگه ادامه دادم... دوست نداشتم دانشگام مدرسه خرابه باشه همه دختر باشن چادر هم اجبار باشه استادها هم سطح پایین باشن آره من دانشگاه فرهنگیان درس خوندم میگفتن تحمل کنید رعایت کنید بعد دانشگاه کسی باهاتون کار نداره!
دانشگاه تموم شد گیر دادنای گزینش به من و گزارش دادنای بقیه تموم نشد که من نماز نمی خونم که من بی حجابم و هر چقدر انکار می کردم دست بردار نبودن هر هفته منو بازخواست می کردن تا اینکه گند زدم به اساس و پایه ی گزینش که شما همه ارو مجبور می کنید بهتون دروغ بگن به کسی ربطی نداره بیرون کار چجوریم تو محیط کار رعایت میکنم و عقاید شخصیمو خورد بچه ها نمیدن و چیزی که سازمان و کتب درسی تعریف کرده ارو تدریس میکنم و بابت این تعهد دادم دیگه این همه بازجویی و بگیر و ببند برای چیه
حکممو از رسمی آزمایشی به پیمانی تغییر دادن و اخراجم نکردن یه برگه گذاشتن جلوم گفتم بنویس پشیمونی تا اخراجت نکنن کمبود معلم هست نوشتم
دلم می خواد داد بزنم از این همه عصبانیتی که تو وجودم هست چطور آروم بگیرم
اونوقت معلم هست مدل عروس شده نیمه برهنه تو اینستاست کاری باهاش ندارن فقط منم که خار دارم