هی خواهر
بزار منم برات تعریف کنم از مادربزرگم
به نوه های پسری میگفت بچه ی خودم
به ما میگفت بچه ی غریبه
همش میگفت من بچه های ابوافضل رو از شما بیشتر دوس دارم دست خودمم نیست
حالا بزار از بچه هاط ابوالفضل بگم دخترش مادربزرگموجنده صدا میکنه😕 پسراش میگن کی میمیری نبینیمت
تمام هزیته های زندگیشونم از جیب مادربزرگمه
حالاکه پیر شده اومده مونده خونه دختراش
ما دکتراینا میبریمش
اونا اصلاحالشم نمیپرسن باز مادربزرگم دلتنگشونه😮😕