دوستان اهل شعر و ادب بیان
شعرهای که دوست دارین به اشتراک بزارید
کمی حال مون عوض بشه لذت ببریم
شروع کن ادامه بدیم
و شب هم‌چون زخمِ من، بی‌انتها بود...
گفته بودم چو بیایی غم دل باتو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
تو عروس کسی اگر بشوی،
نگذارم که دست روی دست
من محمدعلی قاجارم...
مجلست را به توپ خواهم بست
بیداری حیات منتهی شود به مرگ
آرامش است عاقبت اضطراب ها
صائب تبریزی
باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری
وقتی همه دادند به هم دست تبانی
آیا شده از شدت دلتنگی و غصه
هی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی....!
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
