بابا ازدواج کرده خودشو شوهرش و دوتا بچه هاش صبح تا شب خونه ما هستن
یع بچه ۶ ساله دارع پسر شیطون خیلی شیطون یه دونه هم پسر ۱ ساله که فقط گریه میکنه
بخدا اسایش نداریم شوهرم هست باید با مانتو تو خونه بگردم اقا تورو خدا ازدواج میکنین فکر خواهر مجردتونم باشین
تو هفته یک بارم خونشون نمیرع شوهرش ۷ صبح میره سرکار اینم باهاش میاد خونمون
بخدا اینقدر خونشون نرفته وسیله هاش نو ان انگار
بابا فکر مارو هم بکنین خودتون به کنار دیگه شوهرتونو نمیتونم تحمل کنم