مار
مرده
تاریکی
از هیچی نمیترسم حتی جن دیدم نترسیدم
از مرگ و نبودن مادرم میترسم
تا این حد برام زحمت کشیده الان یه طرف بچه ام باشه یه طرف مادرم مادرمو انتخاب میکنم تا این حد
اقیانوس و دریا
مرگ عزیزان
ارتفاع ، چیزای خیلی نازک و دراز ، مکان بسته ، چیزای چوبی هم میبینم گوشتم میریزه و مثلا چوب بستنی رو نمیتونم لیس بزنم اصلا
من از ماه خیلی میترسم ...بچه که بودم خیلی نگاه میکردم...شبا تو حیاط رو سکو میخوابیدم...زیر نور ماه....هممش بهش خیره میشدم کابوسای وحشتناک میدیدم...
از لحاظ روحی بهم ریخته بودم.خودمم نمیدونستم چم شده.مادرم بردم پیش یه سید.برام کتاب باز کرد..یه سری چیزا گفت..ودرآخر گفتش دخترتون اصلا نباید به ماه نگاه کنه براش خوب نیست...تا الان که بزرگ شدم مگه یه لحظه در ثانیه ماهو دیده باشم...اصلا ماهو دوسندارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز