من همه نظرات و نخوندم اما واقعا گير كردم
من بعد از زايمانم شكمم افتاده و زشت شد انواع گنا رو خريدم تا جمع بشه به خودم رسيدم نزاشتم شلخته بشم حتي محبتمم تقسيم كردم اما شوهرم از بعد به دنيا اومدن بچمون ديگه پيشم نخوابيد گفت با سر و صدا بيدار ميشه و تو پذيرايي خوابيد منم چون خودم شاغلم ميفهميدم چي ميگه گفتم تا برم سر كار اينجوريه بعدش چون بايد با هم كمك كنيم شايد بياد پيشم بخوابه اما بازم نيومد حتي وقتي بهشم ميگم بيا پيشم نمياد و ميگه رو زمين راحتم منم خيلي تلاش كردم رابطمون سرد نشه اما ديگه بيخيال شدم الان كه بچم ٧ ماهشه ديگه فقط بچم مهمه و حتي بهم خيانتم بكنه مهم نيست جالبه بدونين خانوما بيشتر خرج خونه با منه
بعضي وقتا فكر ميكنم چرا ازدواج كردم و چرا بچه دار شدم
حتي يه بار تو دعوا گفت چه جذابيتي برام داري بيام پيشت ميبينين من چقدر بدبختم😭😭