والا من تو ساختمون مادرشوهرم اینا زندگی میکنم ، تا حدودی هم کاری به کارم ندارن ولی کاملا راحت نیست خانواده من اصلا نمیان خونه ام من تا حالا دعوتشون نکردم مهمونی ندادم ، چون آدم راحت نیست میترسم بعدا شوهرمو پر کنه
هیچ وقت استقلال و راحتیو ارامش و تربیت بچتو به پول نفروش چون هزار برابرشو باید بعدا خرج کنی تا درستش کنی
یه چیزاییم که اصلا درس شدنی نیست مثل مهمونایی که نمیتونی دعوت کنی ،بچه ای که تربیتش خراب شده ...
و ازامشی که ازت رفته چون شوهرت خونه بند نمیشه میره خونه ننش و تو میمونی و حوضت
حرف حق
خواهرمن طبقه پایین ما زندگی میکنه چند ساله
به خدا اگه دخالتی کرده باشیم
اصلا کاری نداشتیم بهشون
رایطمون هم با دامادمون خیلی خوبه
من از اولای اردیبهشت خونه خواهرم نرفتم
بیرون خیلی باهم رفتیم ها
ولی خونش نرفتم که مزاحمت نشه
مامانم هر چند روز یه بار فقط میره در میزنه حالشونو بپرسه
حتی رفت و آمدشونم خبر نداریم
گاهی بابام میپرسه فلانی خونه بود
مامانم میگ نه ماشینشون تو پارکینگ نیست
یا بعضی وقتا بخوایم بریم بیرون زنگ میزنیم فلانی میای بریم
یا بچه اش میاد خونه ما بیشتر وقتا
همین .تمام.
ولی با این وجود احساس میکنم گاهی تو فشار و تعارف قرار میگرن
حقم دارن چون به هر حال زندگیشون زیر ذربین پدر و مادرهاست
هرچقدرم که خانواده ها خوب باشن و دخالت نکنن
کاملا مخالفم با این نظر
