بچها مذکره خب
بحث دوران بلوغ و اینا شد
بعد منم براش تعریف کردم گفتم اره زمان بلوغم عاشق سلبریتیا بودم براشون گریه میکردم
بعد چون پسر خاله هام بیشتر پسر بودن دلم میخواست منم مثل اونا بشم ازشون تاثیر گرفته بودم و خاننده نورد علاقم یک ادم سم بود و در کل اون پیشرفتی ک از نظر ذهنی عقلی کردم از اون زنانو داشتم میگفتم
بعد یهویی وسطش گفت اره نگو هستی جان اینارو کسی تعریف نمیکنه
منم گفتم این ک چیز خاصی نیست
بعد گفت نه کلا چون چند وقت پیش گفتی ک بعضی وقتا بعضی حرفا از دهنت در میاد خواستم تذکر بدم ک حتی با منم حواست باشه این تمرین شه برات
منم گفتم اوکی ولی منظور من همچین چیزی نبود ولی دستت درد نکنه
چقدر بیشعوره اخه من منظورم اسرار خانوادگی بود نکه وسط تعریف کردنم بخواد اینجوری بگه