من یه دخترم. بابام پنج شیش سالیه پیش ما زندگی نمیکنه و جدا زندگی میکنه.اصلا نمیپرسه زنده م یا نه و کاری بهم نداره.مامانم هم سنگدل ترینه حتی بدترین دردو هم بچشی اون خوابه و اصلا دلش برای هیچی نمیسوزه. داداشام هم ازدواج کردن و یکی مجرد دارم که حتی وقتی حافظه گوشیم پر میشد به بهونه اینکه درستش کنه از همه جا هکم میکرد و کامل گوشیم در دسترسش بود منو جوری بار آورد که همیشه محتاجش بخاشم و ازش کمک بخوام و اعتماد به نفسمو بشدت ضعیف کرد و هنوزم میگه تو هیچی نیستی و ازت بهتر هست و کی در خونه رو میزنه برا خواستگاریت و....دوسال پیش من شروع به کار کردم. چندماه بعدش با یکی که همکارمه آشنا شدم