2777
2789

شوهر من تو ی خانواده ی به شدت سمی بزرگ شده که همیشه جنگ و دعوا بوده ، الانم مامان و باباش قهرن ، شوهرم خیلی اخلاقش بده ی روز خوبه ی روز بد ، با خودم میگم اگه این عصبی بودنت تقصیر اوناست من راضی نیستم ، بد دهنه ، احترام حالیش نی ، من بچم فوق العاده شیطون شده همش اذیت و جیغ و گریه داریم ۳ سال و پنج ماهشه همش شوهرم میگه بچه بخاطر تو اینجوره باید کتک بخوره ، ولی من دلم نمیاد میگم بچس … مادر و پدرمم شهر ما نیستن ی جا دیگن که بچه رو بزارم پیششون ، شبا خیلی اعصابم خرابه میخوام برم بیرون شوهرم میگه همش میخوای رد خوش گذرونی باشی ولی خدا میدونه از بس تنهام و شوهرم تا شب سرکاره دلم می‌خواد برم بیرون بچم اعصابمو خراب میکنه نیاز دارم … اصلا درکم نمیکنه فک میکنه صبح تا شب دارم میخورم و میخوام آخه مرد حسابی نمیبینی خونه مرتبه ، امشب داره میبینه بچه داره اذیتم میکنه بعد توقع داره همون موقع برم براش چیزی درست کنم خب خودت ی املت درست کنی چی میشه ؟ … خواستم باهاتون درد و دل کنم ممنون تا اینجا خوندید ، منم ۲۲ سالمه احساس می‌کنم کم آوردم و طاقت ندارم چون شوهرم نه محبت میکنه نه درک … 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز