من متاهلم شدم خیر سرم مامانم انگار همون دختر خودشم میام خونشون راحت یه ذره برنج درست میکنه من سیر نمیشم خودشم دلیلش اینه ک برنج رو نباید زیاد خورد خوب نیس!!!ولی همسرم بخواد بیاد برعکس میشه تدارک میبینه !!
دیشب طبق معمول یه ذره برنج درست کرده بود از شانسم دخترمم نخورد غذاشو من خوردم این بار به خیر گذشت سیر شدم موقع شستن ظرفا کمک میکردم ک داداشم مسخره میکرد چه عجب تو هم میشوری فلان منم قاطی شوخی گفتم اگه برنجم تامین باشه میشورم!!(خنده)این حرف به مامانم برخورد انقد غر زد تو مثلا میگی لاغر میخوای بشی فلان فلان فلان
بعدم گف من فردا هم برنج درست کنم همینقدر درست میکنم!!
من ک قصد داشتم فردا ینی امروز رو خونشون باشم بهم برخورد (نگید ک برو خونه خودت چون دور هست و ما به دلایلی فعلا اینجاییم)بین گزینه مهمونی ک دعوتم و نمیخواستم برم و خونه مادرم ک امروز میرن گردش موندم
شما بودید لج میکردید میرفتید مهمونی یا پیش خانوادتون میموندید و به دل نمیگرفتید؟
کلا مامان من از این نظر ها با مامانای دیگه فرق داره یه مثالش مادر شوهرم ک این همه به بچه هاش میگه بخورید بعد مامان من میگه این کار خوب نیس خوردن زیادی مرض هست ولی خب من زیاد نخواستم گفتم لااقل یکم بشقاب آدم پر باشه معده درد نگیرم بعدا