2777
2789
عنوان

شما تو همچین خونه ای دلتون میاد چیزی بخورید یا من زیادی حساسم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 19836 بازدید | 321 پست

منم توسینک مسواک میزنم تودستشویی حالم بدمیشه اما هرروز کابینت هامو یخچالو دستمال میکشم خیلی تندتند ملحفه هام میشورم فرشام دوبار درسال میشورم همیشه روش روفرشی ،ازحموم که میایم بایددمپایی پام باشه،اصلاباسربازاشپزی نمیکنم،ظرفاهاموقبل اومدن مهمون یه دورمیشورم کلا ادم کثیفی نیستم ولی چون روشویی تودستشویی هست اونجانمیتونم مسواک بزنم اکثراهم ظرف هارویه دورمیشورم بعدشستن مهمونا 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من یبار خونه یه بنده خدایی اومدم نماز بخونم چادر نمازش انقدر بو میداد داشتم خفه میشدم نفهمیدم چه ۹وری نمازمو تموم کردم داشتم حالت تهوع میگرفتم 

یکی نیست بگه خوب بشور اونو نظافت من الایمان

در دنیا از سه آهنگ می هراسم ..صدای کودکی از بی مادری؛صدای عاشقی از جدایی؛صدای مجرمی از بی گناهی😔
یه بار برادر شوهرم دهنش پر غذا بود عطسه کرد جلو دهنشو گرفت به دماغش فشار اومد کلی رو سیبیلش دماغ اوم ...

واااای ندا جون من واسه این خاطره تلخی که داشتی اینقد خندیدم که یه لحظه به زیر شکمم فشار اومد.باور کن دستمو گاز میگرفتم که شوهرم بیدار نشه.

سالهاست که از آغوش گرمت محرومم مادر.....

رفته بودم خونه خواهر شوهرم تولد پسرش بود 3 ساله شده بود بعد از مراسمش پسرش رفت دستشویی یه مسیری رو پا برهنه رفت تا به دمپایی رسیدبه خواهرشوهرم گفتم علیرضا رفته دستشویی برو بشورش گفت بلد بشوره.آخه بچه 3ساله بلدتمیز بشوره خودشو....خلاصه اومد بیرون دیدم دستاشو نشسته اومد به مامانش گفت کیک میخوام بهس داد اونم با دست خورد بدون اینکه دستاشو که از دستشویی اومده بود بشوره.دلم میخواست عوووووق بزنم.

اونوقت مادر شوهرم همش میگه دخترم وسواس شدید داره از بس که تمیز کاری میکنه چیزی ازش نمونده

😠😠😠😠😠😠😠



سالهاست که از آغوش گرمت محرومم مادر.....

مادر شوهر من خانم تمیزی هست. غذاها و سالاد و .... رو هم همیشه خودش درست می کنه ولی همیشه همیشه من یا توی غذا یا سالاد مو می بینم اون هم نه موی مادر شوهرم. موی کوتاه سیاه که متاسفانه اندازه موهای سر برادر شوهر هم نیست و کوتاهتره که متاسفانه متاسفانه تنها حدس من اینه که موهای سینه اش باشه.

 عووووووووووق

بزرگترین مصیبت برای یک انسان آن است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن

من میخورم . اقا من خیلی جاهای چندشی بودم و غذا خوردم . تو اتاق رست بیمارستان رو زمین کنار یه چندتا سوسک ناهار خوردم . تو اتاق زایمان قبل از بحیه زدن دوستم چندتا دلمه چپونده تو دهنم . تو اتاق لیبر  در حال اینداکشن و در حالیکه خانمه داشت بالا میورد من غذا بیمارستانو میخوردم . اقا از کشیک خسته بودم رو تخت مریض کناری خوابم برد . 

من زود بدوم برم   

تازه قرص تهوع خورده بودما الاناست که بالا بیارم یه قرصم مونده نمیدونم چجوری بخورم

خودازاری دارم اومدم کر تاپیکو خوندم 😷😟😓

من مامان دو تا عــــــشقم💞 دخترم تــــ،مام زندگی من👸 ...پسرم تمام وجــــــودم 👼
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز