12سال ازدواج کردم وکار شوهرم جوری بوده که همیشه یه تایم از شبانه روز حالا یا روز یاشب خونه ست،البته بگذریم از اینکه یا سر کاره یا باقی ساعات روز خونه مادرشه
حالا 4 روزه که رفته کمک رفیقش یه شهر یگه
ومن تو این 4روز فهمیدم که واقعا بود ونبودش بجز ازنظرمالی وگرنه این مرد هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ تاثیری تو زندگی من نداره
و حتی نبودنش، بهتراز بودنشه
چون بودنش فقط رنج وعذابه
نه تو غمم باهامه
نه وقت شادیم
نه وقت ناراحتیم
نه وقت مریضیم براش مهمه
رسما با مرد همسایه هیچ فرقی برام نداره
یعنی این همه درد وناراحتی رو فقط این مرد به سر من میاره؟!!!!!!!!
خدا از خودش وخانواده ش نگذره که ارامشو ازم گرفتن
بچه ها من تنها مشکلی که دارم مالیه
خیاطی میکنم ولی درامد انچنانی نداره که بخوام بادخترم به تنهایی یه زندگی بسازم
چطور از نظر مالی قوی بشم وشر این مرد رو کم کنم از زندگیم؟