چه وضع مالیت خوب باشه چه نباشه مادر حق ملاقات داره بدام تعجبه توی سه سال پیام ندادی الان حاضر شدی
استارتر همسر سابقت هم می دید میری التماس خواهر مادرش برای بچه؟
خیلی سختی کشیدی ، اما دیدی که«ان مع العسر یسرا»
امیدوارم اکر ب صلاحتونه دوباره برکردید ب هم ب خاطر گل پسرت.
هر عکس العملی صورت گرفت صبور باش. تو نسبت ب سال های گذشته بزرگتر و با تجربه تر شدی.
برای حالت خداروشکر🙂
ان شاءالله با خوی پسر نازنینت رو ببینی.
اکر تونستی تگم کن ببینم چی شد چیا گفتید.
راستی براش اگر پول داری پسته خام ببر نیم کیلو تو پاکت تو پارک کنارت بشکنه بخوره
و بازم در ضمن، معلم شدنت مبارک🌱
به نظر من اگر قرار باشه هفته ای یک بار ببینیش یکم بیشتر طول میکشه تا عادت کنه، اما اگر کلا پیش خودت بود نهایت یک ماه میشد تا به تو عادت کنه و بهت بگه مادر ،سعی کن هفته ای دور روز بیاریش پیش خودت پنج شنبه و جمعه ها که بیکاری بیار پیش خودت و براش مادری کن .پسر من الان پنج سالشه خودم شاغلم و پدر و مادرم اومدن پیش من زندگی میکنن تا من بتونم برم سر کار و مواظب پسرم باشن.وقتی به پسرم میگم من و تو باید در اینده خودمون با هم زندگی کنیم میگه پس چرا بقیه بابا دارن و من ندارم منم بابا میخوام .میگه باید بابا جون (پدر من ) پیشمون باشه ،پدر منو جای باباش گذاشته .دلم خیلی براش میسوزه ،پسر من لایق بهترین ها بود و این روز ها حقش نبود .هزاران نقشه داشتم براش ولی حیف که باباش لیاقت پسر منو نداشت .
حسم میگه شوهر سابقت میخواد دوباره با تو زندگی کنه پشیمونه .
فردا خبرم کن ببینم چه خبر بوده
ایشالا ک میاره
آره خودشم بود بعدش خودش راضی شد بچه رو بده ب من و خودش در طول هفته بیاد اونو ببینه ولی خواهر و مادرش مانع شدن و نذاشتن و کلی بهم بی احترامی کردن خیلی بهم ظلم کردن من هیچوقت نمی‌بخشمشون من همه چیزو میتونم فراموش کنم ولی نمیتونم اینو فراموش کنم ک بچمو ازم گرفتن تا عمر دارم متنفرم ازشون و از خدا میخوام تقاص کاراشونو پس بدن
مرسی قشنگم از پیام پر مهرت گلم
فقط امیدوارم پسرم رو بیاره جونمم ب پسرم میدم
تو این سالها خیلی حسرت دیدن بچمو داشتم
به هر حال الان خدا رو شاکرم ممنونم ک بچمو بهم برگردوند
تو این راه باید خیلی صبور باشم و صبوری کنم تا پسرم منو بشناسه الان ۳ سالشه تو این سالها هیچوقت منو ندیده
انشاالله ک زود عادت کنه بهم 😍
باشه گلم فردا برم و بیام انشاالله میام میگم و تگت میکنم
تو این سال ها یاد پسرت بودی؟ منم دوماهه بچه هامو ندیدم و هرروزم گریست. فکر میکنم دیگه زندگی برام تموم شده هست اه بچه هامو پیشم نداشته باشم
سه سال چجوری تحمل کردی؟ برات عادی شده بود؟
دوباره ک پسرتو دیدی هوایی شدی؟
فعلا معلوم نیست چی بشه انشاالله فردا با باباش حرف میزنم ببینم چی میگه
اخه بچه منو نمیشناسه باید یه مدت با باباش بیاد منو ببینه تا آشنا شه اخی بدون باباش بچه ۳ ساله احساسی ناامنی میکنه با کسی ک هیچوقت تا حالا ندیده
صبوری میکنم تا بهم عادت کنه الانم ک وقت خوبیه تابستونه من دیگه سرکار نمیرم معلمم
میتونم هر روز باهاش وقت بگذرونم البته اگه باباش مخالفت نکنه....
انشاالله خدا کمکت کنه عزیزم موفق شی تو زندگیت
درسته بچه همونقدر ک به مهر و محبت نیاز داره به توجه و مراقبت پدر هم نیاز داره بچه ک درکی از مشکلات ما بزرگا نداره و چیزی نمیدونه و خیلی گناه دارن بخدا
خدا بچتو واست نگه داره حفظش کنه
بهترین اتفاق ها رو واست آرزومندم گلم چون لایق بهترینایی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
