خونه مادرشوهر زندگی نمیکردم
حرفای خصوصی خانوادمو به شوهرم نمیزدم
از گذشته ام انقدر با جزییات واسه شوهر سابقم نمیگفتم
دوری و دوستی با خانواده شوهر داشتم
انقد صدمو برای اونا نمیزاشتم
زن کم خرج ارج و احترامی نداره دروووووووغه
اکثر مردا زن بساز داشته باشن شلوارشون دوتا میشه تجربه کردم
خیلی اشنباه داشتم خیلی بخاطر سن کمم
و همه ی اینا این میشه ک تو سن کم ازدواج نمیکردم
خرشدم
توو سن کم توو رابطه نمیرفتم که چنسال از زندگیم عقب بیوفتم
هیچوقت به حرف های خالم گوش نمی دادم هیچوقت ،بزرگترین اشتباه من تو زندگی همینه
همه از ازدواج میگن یا از رابطه
همش بخاطر اینه هیچکس نبود یادمون بده چی ب چیه
هیچکس دلسوز نبود همه فقط میخاستن بدونن مشکلت چیه فضولی کنن هیچکس نخاست راهو یادت بده
مارو زرتی انداختن وسط زندگی مقصرم خودمونیم
مگ چمدبار زندگی کردیم ک بلد باشیم چی ب چیه
الان فقط تنها درسی ک گرفتم اینه نزارم دخترم نااگاه بزرگ شه همه چیو دیگ بلدم یادش میدم بهش میگم کارایی ک من کردمو نکنه میشم رفیقش میشم همدمش تا مث من نشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز