دوس پسرم دیروز بعدازظهر بهم زنگ زد ی داستانی رو با جزئیات برام تعریف کرد کلی با هم خندیدیم و اینا
شبش داشتیم حرف میزدیم یهو دوباره شروع کرد اون داستانو تعریف کنه انگار که حواسش نباشه واس من تعریف کرده اونو همون روز😐خیلی عجیب بود
بعد بهش گفتم عزیزم اینو بعدازظهر تعریف کردی آمار از دستت در رفته انگار😉
بعد گفت واقعا خنگی واقعا احمقی نمیخوام سر چیزی که نیست بحث کنم بعدم بلاک کرد😕!
منم هیچ واکنشی نشون ندادم ب بلاکش و حرفاش و همچنان بلاکم