بچه هاپسرش ۱۱سال ازمن بزرگتره خودشم همیشه خیلی احترام میزاره به شوهرم اقابهش میگه انتظاردارن منم که زنشم اینجوریاشم
باشکم حامله واسش دوجور غذادرست کردم گذاشتم جلوش اخرشم ناراحتم کردورفت
مادر منم از این تذکرات بیخود به برادرم و خانومش میده
اونوقت واسه کارای مهمتر روزه سکوت میگیره.
همه کاراش رو دوش دامادها و دختراشه.
همه هم میگن واااا مگه چیه مادره و وظیفتونه
منکه چیزی نگفتم ولی بخدا واسه هرکاری که دامادا بجای پسر انجام‌میدن سرکوفتش رو دخترا میشنون...
حالا ولش کن ببخشید یه دقیقه دلم پوکید...
اسی بی خیال اهمیت نده .. پدر و مادرت رو دیده جو گرفته
نه بهش چیزی نگو دست پیش میگیره. ولی از این به بعد جدا دعوتشون کن و بهش بفهمون که جدا دعوت کردی و اگه پرسید بگو اینطوری دعوت کردم که حوصله هیشکی سر نره و شما راحت سریال تون رو ببینید. اونوقت حساب کار تا آخر عمرش دستش میاد
من خودم بعد از یه اتفاقی دیگه باهم دعوت نمیکنم و همین مادرشوهرم رو میسوزونه چون همش تو این فکره که به اونا چی دادم و چیکار کردیم البته من در پذیرایی فرقی نمیذارم ذهن خودش مریضه
و منی که جلوی همه غریبه آشنا به شوهرم میگم مجی خخخخ
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز