دیروز تاپیک زدم .شوهر من تا پارسال یه مغازه داشت و یه پسر بچه ۱۳ساله اومد شاگردش شد .چهار ماه کار کرد و قرار شد آخر شهریور چهار تومن بهش بدیم ولی شوهرم ورشکست شد و مغازه رو جمع کرد .و پول اون بچه هم نداد .من حتی چند بار پول قرض کردم خودم بهش بدم ولی نزاشت و گفت واجب نیست .این وسط بابلی پسره هم دنبال آدرس جدید بود ولی ما که دیگه مغازه نداشتیم دلم واسه اون پسر بچه میسوخت تا اینکه دیروز که شوهرم خونه نبود زنگ زدم به بابای پسره گفتم برو به این آدرسی که بهت میدم خونه پدرشوهرمه .شوهر من فقط از باباش حساب میبره . شکایتشو ببر پیش باباش و پول بچتو بگیر .اما همش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بهش گفتم حالا که پیدا کرده آدرس و دیگه کشش نده و آبروریزی نکن پولشو بهش بده بره .گفت نمیدم تا جونش در بیاد
همون موقع پدر شوهرم زنک زد و داد و بیداد کرد که چرا پول این بچه رو ندادی و همین الان باید بدی .بعدش یه شماره کارت فرستاد .شوهر منم از ترسش که ابروش پیش باباش نره رفت پول و زد به کارتش