ما هر دومون ازدواج دوم مون بود حدود یک سال پیش که اومد خاستگاریم بهم گفت من رفتم خواستگاری ی دختری و ی مدت باهم در ارتباط بودیم و تفاهم نداشتیم و کات کردیم منم گفتم اوکی مشکلی نیست ، خودمم تو این شرایط بودم ولی بعد وقتی ازدواج کردیم من رفتم خونه شوهرم (مجردی زندگی میکرد) دیدم کلی لوازم خونه تو کارتون گفتم اینا چیه گفت ی سری وسایل خونه خریده بودم واسه خودم منم چون خودم میخواستم جهیزیمو بیارم فروختیمشون، بعد متوجه شدم که شوهرم اون خانوم رو صیغه کرده بوده و دوماهی باهم زندگی میکردن اونم وسایل اون خانوم بوده و کلی مسافرت رفتنو براش خرج کرده درصورتی که الان واسه من هیچی نداره ، میدونم گذشتش بوده مشاور هم گفت ولش کن گذشته بوده ، میدونید من مشکلم با نفس این کار نیست خب اون موقع که من نبودم که بگم بهم خیانت شده ولی من اگه واقعیت رو میدونستم هزار درصد جوابم منفی بود ، ی جورایی حس میکنم گولم زده و فریبم داده ، خیلی این موضوع داره اذیتم میکنه
نمیخواست از دستت بده دروغ گفت
حق باشماست
ازکجا فهمیدی اینارو
الانش رو دریاب اون گذشته فقط فکر و ذهنت رو درگیر میکنه
کاش باهات صادق بود آخه کم چیزی نیست در واقع با یه زن ازدواج کرده و زندگی میکرده هر چند موقت بوده
آخه کسی نمیاد بگه من صیغه می کردم واقعا همچین انتظاری داری
خوب فعلن بچه نیار ..زندگی ادامه بده
اگه خوبه ک چ بهتر اگر دیدی نمیتونی و اون چیزی ک فکر میکردی نبوده دبگه جداشو
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز